سلام
همین دیشب خواب دیدم پدرم چند روز تو بیمارستان بستری بوده و من بعد از چند روز رفتم دیدنش. خودش که سر حال بود اما جای خوبی نبود، آدم احساس غربت بدی میکرد. از پزشکا و پرستارا وضعیتش رو پرسیدم. عکس هایی نشونم دادن که غده هایی رو از شکمش برداشتن و هنوز تعدادی غده هایی مونده. خودش سرحال بود و راحت راه میرفت و حرف میزد اما وضعیتش رو دکترها واسم واضح نگفتن. خیلی نگرانم. رابطمون خوب نیست. هر کاری میکنم، لجوج و غُد و پرخاشگره. آدمو به ستوه میاره.
کسی تجربه همچین خوابی داشته؟ نتیجه چی شده؟
ممنونم خوندید