واقعا سخت گذشته بهمون
الان سومین باره که تو هال رو مبل میخوابه.
به بهانه تلویزیون نمیاد تو اتاق
خودشو مقصر میدونع و خیلی ناراحته درکش میکنم
اون پسر سرحال انگار با بچه هامون رفت کلا🫠🥲
انقدر دلم تنگه امشب کلی گریه کردم برای خودم
رفتم پیشش با چشم گریون گفتم نیای او اتاق منم همین جا رو زمین میخوابم
گفت میام ولی همین که حس کرد خوابم برده رفت بازم همونجا🫠
واقعا مواظبمه ولی نمیدونم چرا اینجوری میکنه
شده خوابم نبره و اومده سرزده بهم و پتو کشیده روم.
نظرتون چیه؟