من ۲۲ سالمه و متاهلم .
مامانمم سنی نداره ۵۲ سالشه ولی چندین ساله پارکینسون داره دارو مصرف میکنه .
بعد سر کوچیک ترین چیزا عصبی میشه جیغ میکشه دیوونه بازی در میاره یا خودشو میزنه یا میاد منو بزنه ، سر چیزای مسخره مثلا سر یه لیوان آب ریختن یا سر ده دیقه دیرتر لباس پوشیدن ، یا سر یه دونه پیشنهاد دادن تو دکور خونه ش . نمیدونم اینا به خاطر پارکینسونشه یا نه ولی طبیعی نیست . منم خب آدمم عصبی میشم از دستش ، بعد که منم عصبانی میشم جیغ میکشه و گریه میکنه و ازم عذرخواهی میکنه میگه حالم خوب نیست حرف نزن ، هیچی نگو .
بعد دست و پاهاش قفل میکنه میرم اونقدر ماساژش میدم تا باز بشه .
دلم براش میسوزه ولی واقعا هم خودشو عذاب میده هم دیگرانو . بابای بدبختمم روانی کرده ولی دست خودش نیست قبلا اینجوری نبود الان روز به روز داره بدتر و بدتر میشه .
میام پیشش افسرده میشم ، کلی اعصابم خورد میشه ولی بازم دلم براش میسوزه و حرص میخورم وقتی حال بدشو میبینم.
خیلی منو دوس داره بعدش میاد بغلم میکنه کلی گریه میکنه کلی ازم عذرخواهی میکنه ولی خب هر وقت میام پیشش دپرس و افسرده میشم . عینه بچه های مظلوم پنج ساله ی خراب کار شده .
با همه هم همینجوری میشه بعضی وقتا دوستاش ، خواهربرادراش ، همه ...
شوهرم میگه زیاد نرو ، به فکر خودت و زندگیه خودت و اعصاب و روانه خودت باش .
راستم میگه ولی خب بازم دلم برا اون و واسه بابام میسوزه نمیتونم کمتر بهش سر بزنم .
ولی با این مریضیش همه ی اطرافیانش ذره ذره آب میشن مخصوصا بابام
نمیدونم چیکار کنم که اینقدر به خاطرش حرص نخورم و خودمو عذاب ندم