جاریم رفته بود خونه جاری دیگه بعد هفده سال دعوت کرده بود دو تا جاریامو که مجموعا با خود میزبان ۱۲ نفر بودن شام میگفت دو تا دیس ماکارونی بود خیلی بهشون برخورده بود
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
چرا جملات سطحیتان را با «ما مردها با ما زنها»شروع میکنید؟لطفا کژی،کمبود های عاطفی و ایراداتتان را به پای کل جمعیت زنان یا مردان ننویسید.مثلا بگویید من زیاد دروغ میگویم نگویید ما مردها نمیتوانیم راست خیلی چیزها را بگوییم.یا بگویید من بداخلاقم نگویید ما زنها تمام پاییز خلقمان تنگ است.. (کاربر واحد پشتیبانی)
آنه ! تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت،وقتی روشنی چشم هایت در پشت پرده های مه آلود،اندوه پنهان بود .با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات ،از تنهایی معصومانه دستهایت ،آیا میدانی که در هجوم دردها و غم هایت ،ودر گیرو دار ملال آورِ دوران زندگی ات ،حقیقت زلالیِ دریاچه ی نقره ای نهفته بود؟ آنه اکنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری،در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی ،و اینک آنه ! شکفتن و سبز شدن در انتظار توست ،در انتظار تو ...💛🪴🍀🌿مینیمالیست 🧚♀آرزوهایم را به خدایی سپردم که یوسف را از ته چاه به پادشاهی رساند ... 💌 یادداشت های روزانه ام .
من یک بسته رو برای دو نفر میپزم..البته دو وعده میخوریم...یکم هم دخترم میخوره....😶🌫️
با دل های مهربونتون برای شفای عاجل مادرم دعا کنید🤲🙏❤تنها فرزندم ،دختر عزیزم، نور چشمم، تنها امید زندگیم تشخیص عقب ماندگی گرفت😭(دختر من سندرم داون نیست)...فدای اون نگاه معصومت ،فدای مظلومیتت بشم مادر که با همه مشکلاتت هیچ وقت اذیتم نکرده بودی...کاش بچه نا آرومی بودی ..کاش اذیتم کرده بودی که الان اینطوری جیگرم آتیش نگیره.دلبرکم من و تو میجنگیم برای روزهای روشن...برای شفا و پیشرفت دخترم دعا کنید😭