بقیشو پایین میگم
ما سال ۱۴۰۱ عقد کردیم و ازاون موقع. فقط ۵ .۶ماهشو باهم بودیم
تو این همه مدت ما قهر بودیم
چند بار قهر و .آشتی و...
امروز داماد نامزدمینا زنگ زد بهمون چون با نامزدمون جز فامیل رفیق صمیمی هم هستن
زنگ زد به بابام و گفت که نامزدم پشیمون شده و میخواد زندگیشو کنه و شما گذشت کنین جوونی کرده کلییی اینطوری حرف زدن
بابامم. گفت درست نمیشه و آدم نمیشه و..
اون انقد اصرار کرد بابام الکی. گفت بهت خبر میدم