تازه رسیده بودم خونه
عادتمه خیلی سر و صدا میکنم
با جیغ ی کلمه زشتو تکرار کردم از در حیاط تا ورودی حال
درو باز کردم رفتم داخل دیدم چنتا آدم غریبه زل زدن بهم
مامانم نمیدونست بخنده یا گریه کنه قشنگ چشاش میخندید با دست آروم گفت برو
الان نیم ساعتی میشه رفتن
آجیم گفت خاستگار رو پروندی اسکل ده پونزده دقیقه نبود کلا نشسته بودن گفتن بعدا مزاحم میشیم
نگو سر زده اومده بودن😐🤦🏻♀️
دو ساعته آجیام دارن مسخرم میکنن
گریم گرفته بخدا
دارم از خجالت آب میشم وای