2733
2734

امروز ظهر یبار زنگ زد که میخوان برن افطاری گفتم خبر میدم اگه اومدم دوباره دم افطار زنگ زد و هی پشت هم پرسید میای افطاری منم هی میگفتم نه شما برید آخه تو یه ساختمونیم این مادرشوهرمم خییلی حرف مردم واسش مهمه که مثلا جلو مردم کم نیاره وگرنه سالی یبارم دعوت نمیکنه ما رو خونشون

خوب کردی والا هر کی اختیارش دست خودشه  ما عروسا همیشه حرف میشنویم و نباید کاری کنیم و حرفی بزن ...

خیلی زور میگن خیر سرم یه زمانی که مثلا باردار بودم هوا سرد و یخبندان بود مادرشوهرم مجبورم کرد که واسه جشن سیسمونی برادر زاده اش برم با اینکه نمیخواستم برم همیشه همینجوره فقط زورگویی بلده


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خیلی زور میگن خیر سرم یه زمانی که مثلا باردار بودم هوا سرد و یخبندان بود مادرشوهرم مجبورم کرد که واس ...

اره بخدا من نامزدم هنوز عروسی نکردم 

بخدا یعنی تو این چهار پنج ماه همه کار باهام کردن هر چی از دهنشون دراومده گفتن بهم

مامان مادرشوهرم دیشب حالش بد شده بود 

من نمی‌خواستم برم با زور منو نامزدم کشوند خونه مامان بزرگش 

دلیل اینکه نمی‌رفتیم ابن بود که بهم چند روز پیش گفتن گمشو 🙃😅

2728
خیلی زور میگن خیر سرم یه زمانی که مثلا باردار بودم هوا سرد و یخبندان بود مادرشوهرم مجبورم کرد که واس ...

چند سالشه مادرشوهرت؟

جاریم و مادرشوهر من یکین تو ی ساختمونن

مادر شوهرم خیلی دوسش داره ولی از من متنفره 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

باقالی

چkaوk | 9 ثانیه پیش

نامزد

aaaa12345678 | 11 ثانیه پیش
2687