من حدود ۵ سال شایدم کمتر بودم میخواستم از خیابون رد بشم یهو یه کامیون بزرگ میاد و منم وسط خیابون بودم انگار ندایی بهم میگه خودتو خم کن که ماشین بهت نخورده، مامانم اونسمت خیابون بود میگفت وقتی دیدم رفتی زیر ماشین گفتم دیگه از دست دادمت چشامو باز کردم دیدم کامیون از روت رد شده و تو سالم وسط خیابون نشستی،خودمم قشنگ یادمه