دیروز ما تازه از سفر برگشتیم خسته بودم، بعد صبحشم با مامانم دعوام شده بود و کلی حرف بهم زده بود اعصابم خورد بود و کلی گریه کرده بودم بعد شوهرم ازم درخواست.. کرد منم اعصابم خورد بود و با عصبانیت گفتم به انسان بودنت دارم شک میکنم وضعیت منو نمیبینی قبول دارم حرفم بد بود، بعد گفت ما یک ساله ازدواج کردیم هرروز خدا تو وضعت اینه خونوادت گند زدن تو اعصابت و تو میای گند میزنی به اعصاب من و با من بدرفتاری میکنی به من محبت نمیکنی با من نمی خوابی. هرروز گریه میکنی، دیگه داره حالم از زندگیمون بهم میخوره، من عاشقت بودم ولی وقتی میبینم الویت زندگیمون نیستم و تو احترامی برای من قائل نیستی منم گاهی فکر میکنم تعهدم بهت بی معنیه، همین الان اگر اراده کنم موقعیتشو دارم با چند نفر باشم، داری خستم میکنی و کلی حرف دیگه، منم گفتم من همیشه تو زندگیم بدبخت بودم نبودن توام روش. گریه میکردم نفسم بالا نمیومد ولی هیچ تلاشی برای اروم کردن من نکرد
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
چون با مادرت بحثت شده .باید گند بزنی به زندگی زناشویی خودت؟....حرف شوهرت خوب نبوده.ولی حرکت شما هم بچگانه اس......در ضمن....مردا حوصله زن گریه کن نق نقو ندارن.جمع کن خودتو ....تا به تهدیداش عمل نکرده...وقتی رابطت با خانوادت سمی.ازشون فاصله بگیر....
مادرت خیلی سمیه و شاید هم هدفش خراب کردن زندگی مشترکتونه. تا جایی که میتونی فاصله بگیر. خدا رو شکر زندگی خیلی خوبی داری و حیفه که بهراحتی از دستش بدی. اولویتت باید خودت و همسرت باشی، نه مادرت. این رو همیشه به خودت یادآوری کن. خدای نکرده زندگیت بههم بخوره، مادرت اولین کسیه که سرکوفت میزنه.
خب عزیزم صما برو جلو و شروع کن .بگو حق با توئه و رفتارم درست نبود و ....سریع آشتی کن و از دلش در آر ....با توجه به تاپیکای قبلت مشخصه همسرت آدم منطقی و فهمیده ای هست ،پیش قدم شی ضرر نمیکنی😍