چند ماهی میشه عقد کردیم. حس میکنم مادر شوهرم خیلی بیشتر از من جاریمو دوس داره و تحویل میگیره. اما من همیشه احترامشو نگه میدارم و به همسرم نمیگم تا کدورتی پیش نیاد. دیروز برادر شوهرم زنگ شوهرم زد هیچ موقع احوال منو نمیگیره از شوهرم اما دیروز دو دفعه شوهرم از برادر شوهرم احوال خانومشو پرسید که حالش خوبه؟ راستش بهم برخورد نه از این بابت که حالشو پرسید از این بابت که کسی احوال منو نپرسید اما اون بازم داشت سوال میکرد. متوجه شد که از چیزی ناراحت شدم اما بازم بهش نگفتم و گفتم دل دردم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نه اصلا و ابدا.. به کی تا حالا به خاطر احوالپرسی یک نفر مداد دادند. ارزش شما و زندگی مشترکتون پیش خودت و همسرت هست. اونو خراب کنی برای یه احوالپرسی الکی که پشتش هم اکثرا فقط ادبه و محبت نیست؟ یه کاری کن اصلا حساس نباشی و این چیزها رو نبینی.
تو یه مورد آره. مثلا برادرشوهرم ج سلام منو هم نمیداد از وقتی زن گرفت. بعد شوهرم یه روز با شوخی و خنده گفت به به زندادش صبحت بخیر حرف زدن. منم شستم گذاشتمش کنار.
نمیدونم ولی خب احوال کسی رو پرسیدن نشون دهنده اینه که طرف واست قابل احترامه وقتی کسی واسه من احترامی قائل نیست اما همسرم واسه زن داداشش احترام قائله آدم بهش برمیخوره
آش برده بودم واسه مادرشوهرم بهش گفتم زنگ زدم بهتون جواب ندادین گفت با جاریت رفته بودیم خونه کسی