بابای من 4 روز پیش یه دفه از در با 2 تا جوجه رنگی و یه جوجه اردک کوچولو اومد خونه بدون اینکه مشورت کنه، منم خب عاشق حیوونام، الان خیلی بهشون وابسته شدم به شدتم احساسیم ولی الان سال یازدهمم و خب نمیتونم نگهشون دارم ولی نمیتونم ازشون دور شم امشب از ترس اینکه نکنه بلایی سرشون بیاد نشستم مثل چی گریه کردم نمیدونم چکار کنم هیچ جاییم نمیشناسم بدمشون بهش که خوب بزرگ بشن و نمیرن، بمیرن دق میکنم از ناراحتی هیچ جایی نمیشناسیت بشه داد بهش؟