یه زنو دیدم که زمینو کند و یه چیزی خاک کرد پاشد و دوان دوان رفت کنجکاو شدم رفتم اونطرف دیدم یه چیزی چال کرده با پام همینطور کندم دیدم دوتا عروسک پشت به هم که ضربدر زده بودن رو سی نشون رو خاک کرده منم بازشون گردم رو سینشونم سوزن بود چند تا اونارم در آوردم به نطرتون چی بود الان یه هو یادم افتاد ۵ سال میگذره از این موضوع اخه چرا باید اونجوری میکرد