2733
2734
عنوان

یک دختر جوانی بود به دلخواه خودش و با توسل به زور زن چهارم شد

| مشاهده متن کامل بحث + 1460 بازدید | 66 پست
سوال که پیش اومد گفتم ابجی چرا خواسته شوهرشو بکشع میگفت چون دید ۳ تا زن داره و عشق و عاشقی باهاش ندا ...

مگه قبلش کور بود ۳ تا زن داره و مطمعنا دیگه حوصله ی عشق و عاشقی با اینو نداره

بابا دوستت داشته رمان مینوشته الکی گفته بزار واسه تو بگه ببینه باور میکنی نظرت چیه

آرام باش عزیزم.هیچ چیز ارزش این همه دلهره را ندارد..ما رفته ایم و الان سال ۱۴۹۷ است..🚶به تاپیک دعام سر بزنین امام جواد خیلییی حاجت میده.و توسل ب شهید علی جهانیاری و ابراهیم هادی عزیز🌸واسه حل شدن یه مشکل بزرگ تو زندگیم و سلامتی بهترین ادمای زندگیم یه صلوات مهمونم میکنین ممنونم.🌹
مگه قبلش کور بود ۳ تا زن داره و مطمعنا دیگه حوصله ی عشق و عاشقی با اینو نداره بابا دوستت داشته رمان ...

نه بنده خدا یک ادم ساده س داستان رو ۱۰ سال پیش تعریف کرد طرف پسرعموش بوده

رنگ لباس سه سالگیم قشنگ یادمه ابی بود لبه دوزی داشت یه ژاکت داشت ...یک کفش عسلی رنگ داشتم ....کنار خونمون یه مزرعه گندم بود....یع اقایی می اومد تو حیاطمون بلوک درست میکرد و بهمون کلوچه میداد همه اینها رو یادمه همسایمون یک گربه داشت میرفت تو کمد ولی یادم نیست همین چنددقیقه پیش سوزنی که رو باهاش دکمه دوخته بودمو کجا گذاشتم 😐😐😐واقعا چرا 🤔🤔🤔

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

چشمش کور   دندش نرم    

اینقدر هم این وسط هم کتک خورد کاش میشد وویس گذاشت صدای دوستم رو چند جای کتک خوردن دختره رو یادم نیست 

رنگ لباس سه سالگیم قشنگ یادمه ابی بود لبه دوزی داشت یه ژاکت داشت ...یک کفش عسلی رنگ داشتم ....کنار خونمون یه مزرعه گندم بود....یع اقایی می اومد تو حیاطمون بلوک درست میکرد و بهمون کلوچه میداد همه اینها رو یادمه همسایمون یک گربه داشت میرفت تو کمد ولی یادم نیست همین چنددقیقه پیش سوزنی که رو باهاش دکمه دوخته بودمو کجا گذاشتم 😐😐😐واقعا چرا 🤔🤔🤔
2728
اینم از بزرگترین درس زندگی این دختر

اره 

سن کم و افکار پوج باعثش شد 

رنگ لباس سه سالگیم قشنگ یادمه ابی بود لبه دوزی داشت یه ژاکت داشت ...یک کفش عسلی رنگ داشتم ....کنار خونمون یه مزرعه گندم بود....یع اقایی می اومد تو حیاطمون بلوک درست میکرد و بهمون کلوچه میداد همه اینها رو یادمه همسایمون یک گربه داشت میرفت تو کمد ولی یادم نیست همین چنددقیقه پیش سوزنی که رو باهاش دکمه دوخته بودمو کجا گذاشتم 😐😐😐واقعا چرا 🤔🤔🤔
ای نامرد پپپ😂😂😂😂😂 نگفته دلم میخواد رابطه باهات که ۲۰ سال ازم کوچیکتری گفته حقته 😂😂😂

اینقدر اقاهه درد سر کشیده رابطه رو چطور بی خیال شه🤣🤣🤣

رنگ لباس سه سالگیم قشنگ یادمه ابی بود لبه دوزی داشت یه ژاکت داشت ...یک کفش عسلی رنگ داشتم ....کنار خونمون یه مزرعه گندم بود....یع اقایی می اومد تو حیاطمون بلوک درست میکرد و بهمون کلوچه میداد همه اینها رو یادمه همسایمون یک گربه داشت میرفت تو کمد ولی یادم نیست همین چنددقیقه پیش سوزنی که رو باهاش دکمه دوخته بودمو کجا گذاشتم 😐😐😐واقعا چرا 🤔🤔🤔
اسی تا اومدم با داستانت ارتباط برقرار کنم تموم شد 😂😂

باور کن وقتی دوستم داشت تعریف میکرد من موندم چرا اقاهه نرفت ببینه شخص پشت خط کی علت اینکه زنش تصمیم داشت بکشتش چی بود خلاصه منو ببخشیدن تقصیر دوستم و شوهر زنه بوده🤭🤭😂

رنگ لباس سه سالگیم قشنگ یادمه ابی بود لبه دوزی داشت یه ژاکت داشت ...یک کفش عسلی رنگ داشتم ....کنار خونمون یه مزرعه گندم بود....یع اقایی می اومد تو حیاطمون بلوک درست میکرد و بهمون کلوچه میداد همه اینها رو یادمه همسایمون یک گربه داشت میرفت تو کمد ولی یادم نیست همین چنددقیقه پیش سوزنی که رو باهاش دکمه دوخته بودمو کجا گذاشتم 😐😐😐واقعا چرا 🤔🤔🤔
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز