عزیز دل منی 😘😘😘😘
گوشیم دست بچه ها بود نمیدونم چه بلایی سرش آوردن که خاموش شد
و هر دو سیم کارتم از دسترس خارج شد
رفته بودیم اپ استور تعمیر کاره میگه خودش به پسرم میگفت بگو حداقل چیکار کردی 🤣🤣
خلاصه دیگه قسمت نشد بیام
بعد سفر انتالیا شروع کردیم به طلا خریدن های پی در پی البته فقط سکه
اول شهریور همسرم یه روز وسط روز زد که سکه ها چقد میشه حدودا یه ماشبن شکار پیدا کردم که خیلی خوش قیمته بخریمش
یه ساندرو اتومات بود که یع مقدار تعمیرات لازم داشت که تو مجموعه خودمون قابل حل بودیم ماشبن ۴۵۰ بود که حدودا ۴۰۰ سکه داشتیم
ماشینو خریدیم و ۵۰ یه ماهه چک دادیم و به سختی چک و هم پاس شد و شد آخر شهریور به رسم قدیم بعد هر قدم دوباره رفتیم سفر یک هفته ای به سرعین و گیلان
مهر و با بیماری شروع شد یکی از همکلاسی های پسرم ابله مرغان داشت و کل کلاس درگیر شدن
پسرم دخترم هر دو مریض شدن و علاوه بر این سیسنم ایمنی بدنشون حسابی ضعیف شد که هر چی بهشون میپرسیدم بی فایده بود
دخترکم و از شیر گرفتم که پروسه ای بسیار بسیار سخت بود که یه روز مفصل برات میگم مدرسه پسرمم بسیار سخت گیر هستند در کنار اینا مشق و تکلیف و کلاس های فوق برنامه هم ادامه داشت
خلاصه ساندرو رو هنوز داریمش
بعد چکش و مسافرت شروع کردیم دوباره پس انداز ولی به پیشنهاد دوست همسرم که رئیس سپه بود و گفت یکم با حساب کار کنید که وام اتیه براتون بگیریم
تا اول بهمن ۲۰۰ نقدی جمع کردیم و ۲۰۰ هم سپه وام گرفتیم
دقیقا نو همین هیر و ویر تصمیم گرفتیم ماشین منو عوض کنیم که اگه یادت باشه ایکس ۳۳ داشتم و بسیار ناراضی
خلاصه مجددا ریسک کردیم و یه Sx5 خریدیم به مبلغ ۱۲۰۰ که ۶۰۰ ماشبن خودمون و دادیم و ۴۰۰ نقدی( پول حساب و وام اتیه )و ۲۰۰ دیگه هم چک دادیم واسه ۲۵ اسفند و ۲۵ فروردین
چک ۲۵ اسفند که پاس شد دوستای همسرم پیشنهاد سفر جنوب و دادن و مایی که سرمون درد میکنه برای سفر دوباره همراه شدیم و چهارده روز رفتیم جنوب مقداری نقدی داشتیم و کم و بیش طلا هم بود
دغدغه چک و نداشتیم
خلاصه از سفر که برگشتیم هزینه های سفر که کم شد و دوباره. مقداری کار کردیم روز موعد چک ۳۰ تومن کم داشتیم که مخفی خودم و به عنوان قرض از دوستم آوردم وسط
خلاصه که الان که در خدمتت هستم صفر صفر هستیم دوباره
دو تا گزینه رو میز داریم
یکی تعویض خونه که میشینیم هست
یکی خرید یه خونه دیگه برای سرمایه اس
از نظر عقلی به نظر خودم خرید یه خونه دیگه عاقلانه تره
حالا تو یه پست دیگه شرایط براتون میکم
و اما
شما از خودت بگو که بسیار دلتنگم
یادمه جمع و جور میکردی برای خونه چی کار کردین
واسه پدرت چی کار کردین ماشبن خریدین
خیر خواه پدرت بودی مطمئنم خدا بهترین ها رو سر راهت قرار میده همیشه