با یع اقایی ۵ ساله اشنام .از سه ماه پیش ک تصمیم گرفت بیاد خاستگاری بداخلاق تر شد .قراره یکی دو هفته دیگ رسما بیان واس محرمیت
بهش گفتم میرم دکتر اونم گف میره باغ دوستش اتفاقی تو خیابون رودرو شدیم مچشو گرفتم. ولی اونی ک طلبکار شد اون بود اومد پیش همه جلومو گرف محکم بازومو فشار داد گف میکشمت غلط کردی رژ زدی
بعدمن به خاطر ابروریزیش رفتم ی خیابون دیگ دوبارع دنبالم راه افتاد گف گوشیتو بده ببینم والا میزنمت با اسفالت یکی شی 🥺گوشیمو گرف چک کرد بعد گف فک کردی من خرم ارایش میکنی میای خیابون!
اینم بگم فامیلیم
بچه ها من چکار کنم؟
از طرفی مامانم سر عرچی خودکشی میکنه . چون همه فامیلم فهمیدن
بگم نمیخام خودکشی میکنه 😭