2733
2739
عنوان

ی داستان...

300 بازدید | 5 پست
مردی به همراه دو کودکش داخل اتوبوس بودند. بچه ها شیطنت و سر و صدا می کردند و مرد هم در فکر فرو رفته بود. مردم با هم پچ پچ می کردند و می گفتند عجب پدر بی ملاحظه ایست و بچه هایش را آرام نمی کند! بالاخره یک نفر بلند شد و به مرد گفت: چرا بچه هایت را آرام نمیکنی ؟ مرد گفت الان از بیمارستان می آییم و مادر بچه هایم فوت کرده. در فکرم که چطور این خبر را به بچه ها بدهم ! در این لحظه بود که مردم بجای غر و لند ، شروع به بازی کردن با بچه ها و سرگرم کردنشان شدند و مرد باز در غصه هایش غرق شد... باچشمانی که سراسر خطای دید است مردمان را محک نزنیم...
به عروس کوچولوی منم رای بدید :: http://photo.ninisite.com/Showphoto.aspx?vid=2015022608422260830
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2742
عالی بود
خدایا هیچ زنی را در حسرت مادر شدن نزار آمینننننننن خدایا شکرت بابت نعمتی که بهم دادی ممنونم خدای مهربونم که النای مامان رو صحیح و سلامت گذاشتی بغلم فرشته کوچولومو سپردم به خودت مراقبش باش
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

حذف تاپیک؟

f_a777 | 18 ثانیه پیش

آرزوهای بزرگ

ddn42812 | 27 ثانیه پیش
2687