دیشب افطاری خونه خواهر شوهرم بودیم همین کارو کرد خیلی ناراحتم .
وقتی جای شلوغی میریم از در نمیاد تو من میرم میشینم اون بعدا میاد
تازه دو سالش تموم شده . تو جمع بچه ها نمیره و فقط با اسباب بازیا بازی میکنه
بچه خواهر شوهرم اسباب بازی که دست پسرم بود ازش گرفت اینم یهجیغ بسیار بنفش کشید و اومد منو محکم میزد شوهرم میگه تقصیر توئه...راست میگه
خونه خواهر شوهرام نزدیک منه و بچه کوچیک هم دارن اما وقتی میرم برخورد جالبی ندارن به شوهرم میگم میگه حق با توئه اما به خاطر بچه پا بذار رو همه چی و برو نمیدونم بذارمش مهد یا هنوز کوچیکه؟ باردار هم هستم اگه بچه دوم بیاد خوب میشه یا نه؟ دیشب تا ساعت 1 بیدار بودم اصلا از ناراحتی خوابم نمیبرد خیلی دلم براش میسوزه همش میگم تقصیر منه
باید جاهای عمومی مثل پارک زیاد ببری کمکم بهتر میشه نگران نباش حتما بچه اطرافش کمه؟؟
ارتباط چشمی برقرار میکنه باهاتون؟
شیما دقیق تر بگو
آخه تو پارک مگه چه قدر با ابچه ها رابطه داره همش سرسره و تاب پارک هم زیاد میبرمش
نه عزیزم تقصیر شما نیست ولی پارک ببر + از این خانه بازی که تو پارک هست استخر توپ ببر + مهد هم از سه سال حتما ببر
خیلی ناراحتم به خدا قلبم درد میکنه معده ام میسوخت از درد و همش خودمو نفرین میکنم و باور کنین حالم از خودم به هم میخوره
تو رو خدا کمک
پسر من برعکسسس هست کاملا و من خسته شدم تا حدودی...عاشقققق بیرون و آدمهاست...پیش همه میره و با زبون چینیش با همههه صخبت میکنه...اصلا خجالت نمیکشه ...پارک که میبرم فقط مردم رو دوست داره اصلا بازی نمیخواد کنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
19 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
