من همه چیمو از امام رضا دارم من و همسرم سنتی ازدواج کردیم و فامیلشون تو سفر مشهد با ما آشنا شد . بیماری همسرمو تو سفر مشهد متوجه شدیم و وقتی برگشتیم تهران سریع رفت دنبال درمان درسته که تومور همسرم بدخیم بود و بعد عمل تا یک ماه ونیم هر روز میرفت بیمارستان برای رادیو تراپی اما خدارو شکر الان خیلی بهتره . وقتی داشتم نا امید می شدم از بچه دار شدن ، تو سفر مشهد بهم فیش غذای امام رضا دادن و تو رستورانش نیت کردم غذامو نصف کنم و بدم به یه بچه بخوره وقتی از رستوران اومدیم بیرون یه پسره کوچیک داشت توی رستورانو نگاه میکرد غذارو دادم بهش گفتم اینو بخور برای من دعا کن ، روز تولد امام رضا فهمیدم باردارم ایشالا قسمت بشه سال دیگه سه تایی بریم زیارتش �
انشالله
سلام
اگه خدا بخواد من فردا میرم مشهد دلم داره پر میزنه
قبلا 2 بار رفتم ولی زیاد با حضور قلب نبوده
این بار تنهامممممم با همسرم می خوام حسابی خلوت کنم و حاجتمو بخوام
یا امام رضااااا
اگه خدا بخواد من فردا میرم مشهد دلم داره پر میزنه
قبلا 2 بار رفتم ولی زیاد با حضور قلب نبوده
این بار تنهامممممم با همسرم می خوام حسابی خلوت کنم و حاجتمو بخوام
یا امام رضااااا
*******رای گیری شروع شد**********
مسابقه آشپزی دوستان کلوب ستاره ها
موضوع شماره 8- رولت غذایی ( انتخاب نوع رولت دلخواه )
*** لطفا حتما به یک نفر رای دهید ***
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=606981&PageNumber=38
مسابقه آشپزی دوستان کلوب ستاره ها
موضوع شماره 8- رولت غذایی ( انتخاب نوع رولت دلخواه )
*** لطفا حتما به یک نفر رای دهید ***
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=606981&PageNumber=38
نینا جون به سلامتی...
اگه قابل دونستی منم دعا کن عزیزم..
اگه قابل دونستی منم دعا کن عزیزم..
نینا جونم تو رو خدا خیلی التماس دعا دارم
سلام ما رو به آقا برسون
سلام ما رو به آقا برسون
چرا امام رضا برای من معجزه نکردی ؟ من که بهت پناه اورده بودم
اقا اگه بدم تو کمک کن خوب شم
دلم گرفت گریهههههههههههههههههههههههه
بچه ها شما که دلتون پاکه اقا قبولتون داره واسم دعا کنین
اقا اگه بدم تو کمک کن خوب شم
دلم گرفت گریهههههههههههههههههههههههه
بچه ها شما که دلتون پاکه اقا قبولتون داره واسم دعا کنین
با اجازه ی صاحب تایپیک
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=700565&PageNumber=2
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=700565&PageNumber=2
چقدر همتون خوبید چه کار قشنگی که غذات نصف کردی چه دل باکی که این فکر به ذهنت رسید . برا منم دعا کنید که غریبم هستم و دور از ایران از خانواده و منتظر خیر خدا. هیشه خدا لطف و مهربانی داشته برام البته
امام رضا به هممون عنایت کنه یک صلوات خوشگل ..........
یا امام رضا ادرکنی. یا امام رضای مهربون نگاهی کن
تایپیک خوبی زدین . دلم واسه حرم اقا امام رضا پر می کشه .
انشاءالله هر کی بره دست پر بر گرده و همه حاجت روا بشین.
من هم می خوام در مورد معجزات آقامون بنویسم.
چند سال پیش از فامیلهای بابام اومده بودن خونمون . از هر دری سخن گفتن تا اینکه مهمونمون جریان کرامت آقا امام رضا رو تعریف کردن و همه مون منقلب شدیم.
از زبان خودشون مینویسم.
چند وقتی می شد که هر دو دستام پر از زگیل شده بود . و خجالت می کشیدم که دستام رو کسی ببینه .
رفته بودم مشهد زیارت . ظهر بود و وقت ناهار ،بعد از زیارت رفتم که ناهار بخورم . میز بغلی مون خانواده نشسته بودن ، همینکه من قاشق گرفتم دستم و ناهار بخورم یکی از خانمهای میز بغلی دستای من رو دید و دست از غذا کشید.
من خیلی دلم شکست ناهارم رو نخوردم و پاشدم رفتم حرم گریه کنان گفتم یا دستای من رو شفا می دی یا من از حرمت نمیرم.
توی یک حالت خواب دیدم که یک آقای نورانی ، من رو با اسم صدا زد و گفت چی شده . منم دستام رو نشون دادم و جریان ظهر رو گفتم .
آقا دستاشون رو به دستام کشیدن و گفتن دستات چیزیشون نیست.
تا از مشهد برگردم همه زگیلهای دستام خوب شدن. من هر سال با خانوادم می ریم پا بوس آقا.
انشاءالله هر کی بره دست پر بر گرده و همه حاجت روا بشین.
من هم می خوام در مورد معجزات آقامون بنویسم.
چند سال پیش از فامیلهای بابام اومده بودن خونمون . از هر دری سخن گفتن تا اینکه مهمونمون جریان کرامت آقا امام رضا رو تعریف کردن و همه مون منقلب شدیم.
از زبان خودشون مینویسم.
چند وقتی می شد که هر دو دستام پر از زگیل شده بود . و خجالت می کشیدم که دستام رو کسی ببینه .
رفته بودم مشهد زیارت . ظهر بود و وقت ناهار ،بعد از زیارت رفتم که ناهار بخورم . میز بغلی مون خانواده نشسته بودن ، همینکه من قاشق گرفتم دستم و ناهار بخورم یکی از خانمهای میز بغلی دستای من رو دید و دست از غذا کشید.
من خیلی دلم شکست ناهارم رو نخوردم و پاشدم رفتم حرم گریه کنان گفتم یا دستای من رو شفا می دی یا من از حرمت نمیرم.
توی یک حالت خواب دیدم که یک آقای نورانی ، من رو با اسم صدا زد و گفت چی شده . منم دستام رو نشون دادم و جریان ظهر رو گفتم .
آقا دستاشون رو به دستام کشیدن و گفتن دستات چیزیشون نیست.
تا از مشهد برگردم همه زگیلهای دستام خوب شدن. من هر سال با خانوادم می ریم پا بوس آقا.
یه کرامت دیگری هم می نویسم . شفا یافته دوست مادر همسرم هستن.
از زبان خودشون.
مریض بودم و رفتم دکتر و تشخیص سرطان دادن. به بچه هام و همسرم نگفتم که مریضم . همش تو خلوت اشک می ریختم . نمی ذاشتم کسی ناراحتیم رو ببینه.
تا اینکه دکتر ها قطع امید کردن. به همسرم اطلاع دادم . با هم رفتیم دکتر و دکتر بهم گفت اگه خوب بشی یه معجزه هست . کاری از دستمون ساخته نیست . می تونم بگم برو زیارت و شفا بگیر .
همسرم مثل ابر بهاری گریه می کرد و نمی تونست باور کنه. تصمیم گرفتم برم مشهد . به همسرم گفتم که با پدرم میرم . بلیط گرفتیم و رهسپار شدیم.
رفتیم هتل و غسل زیارت کردیم رفتیم زیارت . داخل حرم که شدم یه حال دیگه ای داشتم . رفتم ضریح رو زیارت کنم دیدم خیلی خلوت و تقریبا کسی نیست و ضریح رو کامل زیارت کردم و برگشتیم.
فردا دوباره رفتیم زیارت و دوباره خواستم برم ضریح رو زیارت کنم که دیدم حرم اونقدر شلوغه که اصلا نمی شه به طرف ضریح رفت .
به یکی از خدام گفتم امروز چه خبر شده . اینقدر شلوغه . من دیروز اومدم کسی نبود و ضریح رو زیارت کردم و رفتم.
خادم بهم گفت مریضی ؟ من هم گفتم آره . خادم دوباره برگشت با لهن خیلی آهسته گفت : هیس. شفا پیدا کردی.
برگشتیم شهرمون و آزمایش و فلان و دکتر با تعجب گفت که اثری از سلولهای سرطانی نیست.
همون آقای دکتر آزمایشات من رو قبل شفا و بعد از شفا یافتن به مطبش چسپونده و نوشته : شفا یافته آقا امام رضا
از زبان خودشون.
مریض بودم و رفتم دکتر و تشخیص سرطان دادن. به بچه هام و همسرم نگفتم که مریضم . همش تو خلوت اشک می ریختم . نمی ذاشتم کسی ناراحتیم رو ببینه.
تا اینکه دکتر ها قطع امید کردن. به همسرم اطلاع دادم . با هم رفتیم دکتر و دکتر بهم گفت اگه خوب بشی یه معجزه هست . کاری از دستمون ساخته نیست . می تونم بگم برو زیارت و شفا بگیر .
همسرم مثل ابر بهاری گریه می کرد و نمی تونست باور کنه. تصمیم گرفتم برم مشهد . به همسرم گفتم که با پدرم میرم . بلیط گرفتیم و رهسپار شدیم.
رفتیم هتل و غسل زیارت کردیم رفتیم زیارت . داخل حرم که شدم یه حال دیگه ای داشتم . رفتم ضریح رو زیارت کنم دیدم خیلی خلوت و تقریبا کسی نیست و ضریح رو کامل زیارت کردم و برگشتیم.
فردا دوباره رفتیم زیارت و دوباره خواستم برم ضریح رو زیارت کنم که دیدم حرم اونقدر شلوغه که اصلا نمی شه به طرف ضریح رفت .
به یکی از خدام گفتم امروز چه خبر شده . اینقدر شلوغه . من دیروز اومدم کسی نبود و ضریح رو زیارت کردم و رفتم.
خادم بهم گفت مریضی ؟ من هم گفتم آره . خادم دوباره برگشت با لهن خیلی آهسته گفت : هیس. شفا پیدا کردی.
برگشتیم شهرمون و آزمایش و فلان و دکتر با تعجب گفت که اثری از سلولهای سرطانی نیست.
همون آقای دکتر آزمایشات من رو قبل شفا و بعد از شفا یافتن به مطبش چسپونده و نوشته : شفا یافته آقا امام رضا
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
ماتوشکا دارم بلند بلند گریه میکنم
قربونت برم یا امام رضا همه ی مریض هات رو دریاب
ماتوشکا دارم بلند بلند گریه میکنم
قربونت برم یا امام رضا همه ی مریض هات رو دریاب
خاله آریابد عزیز . دستت درد نکنه این تایپیک رو زدی.
خدا همه مریض ها رو شفا بده . و همه حاجتمندها انشاءالله به حق چهارده معصوم حاجت روا بشن .
باید با نیت خالص خواست .
خدا همه مریض ها رو شفا بده . و همه حاجتمندها انشاءالله به حق چهارده معصوم حاجت روا بشن .
باید با نیت خالص خواست .
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
