سلام زینب جان من مسجدسلیمانم دو ساعتی شما؟ آره هوا خیلی بده ولی متاسفانه کسی به فکر مردم نیست مطمئنم اگه تهران این هوا رو داشت تعطیل بود همه اداره هاش ؟ میشه بگی شرایط قرارداد برای خو بند ناف چطوره منم برای پسملیم انجام بدم ؟
ترنم جون هنوز نرفتم بپرسم. آخه دکترم گفت توی 8 ماهگی برو. ولی اینطوری که بچه ها میگن ظاهراً یه سری مدارک و 700-800 تومن زمان قرارداد باید بدیم و یه سری آزمایشم قبل از زایمان، بعدشم سالی 100-150...
سلام مامانای گل
زینب جونم من هستم همیشه شبا بیدارم اصولا از ساعت 2:30 به بعد خوابم نمی بره میام نی نی سایت ولی چون دستام خیلی درد داره نمی تونم بنویسم اتفاقا امروز ساعت 5 صبح می خواستم سلامی عرض کنم و برم و بگم زینب جون سحر خیز کجایی ولی نتونستم.
بابا بی خیال کار بشید واقعا تو گرما آدم کلافه میشه
عقیق خانومی خسته نباشید واقعا. من میدونم مهمون داری تو این شرایط چقدر سخته. همه هم میدونند ادم خیلی خسته میشه ولی با علم این موضوع میاند مهمونی خیلی حرص داره. من که بازم قراره واسم مهمون بیاد خدا میدونه چقدر می مونند.
زینب جونم من هستم همیشه شبا بیدارم اصولا از ساعت 2:30 به بعد خوابم نمی بره میام نی نی سایت ولی چون دستام خیلی درد داره نمی تونم بنویسم اتفاقا امروز ساعت 5 صبح می خواستم سلامی عرض کنم و برم و بگم زینب جون سحر خیز کجایی ولی نتونستم.
بابا بی خیال کار بشید واقعا تو گرما آدم کلافه میشه
عقیق خانومی خسته نباشید واقعا. من میدونم مهمون داری تو این شرایط چقدر سخته. همه هم میدونند ادم خیلی خسته میشه ولی با علم این موضوع میاند مهمونی خیلی حرص داره. من که بازم قراره واسم مهمون بیاد خدا میدونه چقدر می مونند.
عقیق جون یه سئوالی دارم شما که میری شنا بعد از شنا چیزی میخوری یا تا 2 ساعت نباید چیزی خورد ؟
جاتون خالی دیروز رفتم یه استخر که نزدیک خونمونه از اونجایی که سانس این استخر آزاده من بی جنبه از ساعت 10 تا 2 بعد از ظهر تو استخر بودم حسابی گرسنه بودم و تشنه اومدم خونه فقط میوه خوردم 2 تا مز و 4 تا هلو و یه عالمه گیلاسو زرد الو بعدم تا ساعت 6 خوابیدم
سلاممممممممممممممممممم به.......................................همگی
خوبین
ملینا جون خوش حالم که اومدی یه حاضری زدی؟
عقیق یه ذره به فکر پسرت باش اینقدر کار نکن!!
زینب جونم خوبی......دیگه خبری از سیسمونی نیست....جریان چیه؟ تمام شد کارات؟
خوبین
ملینا جون خوش حالم که اومدی یه حاضری زدی؟
عقیق یه ذره به فکر پسرت باش اینقدر کار نکن!!
زینب جونم خوبی......دیگه خبری از سیسمونی نیست....جریان چیه؟ تمام شد کارات؟
اتفاقاً ملیکه جون کلی خرید دارم که باید انجام بدم از پرده و فرش و لحاف تشک واسه سرویس خوابش گرفته تا سرویس شیشه شیر و پوار و ست ناخن گیر و قیچی و ... کلی خرید دیگه که مامانی خانم خونسرد من هنوز نگرفته خودم هم که میخوام بگیرم اجاره نمیدن ایشون...
فکر کنم منتظره نی نی بدنیا بیاد با رنگ پوست و چشم و موهاش ست کنه
فکر کنم منتظره نی نی بدنیا بیاد با رنگ پوست و چشم و موهاش ست کنه
سلام
بچه ها به دلتون بد راه ندید... خدا کنه مرسده جون به اینترنت دسترسی نداشته باشه.... اصلا دلم نمیخواد یه خبر بد دیگه بشنوم... یعنی طاقتشو ندارم...
زینب جون بهتری؟ دستت بهتره؟
تازه دارم درکت میکنم... اینقدر با این هیکلم با عصا راه رفتم دسهام هم از کار افتاده!!!
وای که با این وضعیت چقدر سخته
تازه دارم درکت میکنم... اینقدر با این هیکلم با عصا راه رفتم دسهام هم از کار افتاده!!!
وای که با این وضعیت چقدر سخته
حوصلم سر رفته... کجایی شماها؟؟ من رو با این پای علیل تنها نزارین...
سلام سالومه جون خوبی خانومی؟پات چطوره؟
ملیکه جون تو چطوری ؟ سیسمونیت پس چی شد؟
زینب جون منم مثل تو طی یک حرکت انتحاری یه روز با مامان خانوم رفتیم یک سری وسیله خریدیم و دیگه تموتم شد خیلی چیزای دیگه مونده دخملی من هنوز تختو کمدم نداره.دیروز مامانم میگفت خواب دیدم دخملی به دنیا اومده و تو بیمارستان هر کسی اطاق خصوصی بهش دادند و گفتند باید سیسمونیاتونو بیارید اینجا بچینید اونوقت همه اطاقا پر از وسایل بچه ها بوده به جز اطاق بچه من که آس و پاس هیچی نداشته اونوقت مامانم هم کلی جرص میل فرمودند
بهش گفتم خب بچه بیچاره با زبون بی زبونی اومده تو خوابت گفته به فکر من هم باشید مامانم هم طی جوی که بر اثر خواب دیدنش گرفته بودش گفت فردا میام تا بریم بقیه چیزارو بگیریم ولی متاسفانه فردای مامانم هنوز نیومده و از طرفی هم اجازه نمیدند خودمون بریم بقیه چیزارو بخریم آخرشم همونی میشه که تو خوابش دیده میدونم
ملیکه جون تو چطوری ؟ سیسمونیت پس چی شد؟
زینب جون منم مثل تو طی یک حرکت انتحاری یه روز با مامان خانوم رفتیم یک سری وسیله خریدیم و دیگه تموتم شد خیلی چیزای دیگه مونده دخملی من هنوز تختو کمدم نداره.دیروز مامانم میگفت خواب دیدم دخملی به دنیا اومده و تو بیمارستان هر کسی اطاق خصوصی بهش دادند و گفتند باید سیسمونیاتونو بیارید اینجا بچینید اونوقت همه اطاقا پر از وسایل بچه ها بوده به جز اطاق بچه من که آس و پاس هیچی نداشته اونوقت مامانم هم کلی جرص میل فرمودند
بهش گفتم خب بچه بیچاره با زبون بی زبونی اومده تو خوابت گفته به فکر من هم باشید مامانم هم طی جوی که بر اثر خواب دیدنش گرفته بودش گفت فردا میام تا بریم بقیه چیزارو بگیریم ولی متاسفانه فردای مامانم هنوز نیومده و از طرفی هم اجازه نمیدند خودمون بریم بقیه چیزارو بخریم آخرشم همونی میشه که تو خوابش دیده میدونم
ببینم هیچکی اینجا سیسمونی نخریده تا حداقل به ما نشون بده یکم ذوق مرگ بشیم؟ به خدا مثل شما نمی خریم ، یه چند نفریم که فقط اشانتیون نشون دادند تموم.
تازه یه چیزه دیگه ما هنوز رو اسم نی نی مونم هنوز دودلیم و تصمیم قطعی نگرفتیم دنبال اسمیم.
خب میبینم من میام همه میرید من میرم همه میاید
پس من میرم تا چند ساعت دیگه
پس من میرم تا چند ساعت دیگه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
