روح_آنابل2

عضویت : 1400/05/15
زن
1403/3/4😍👩‍❤️‍👨.
و در پایان...دلم فریاد بود ، در نگاهم اشک ، در گلویم بغض اما بلند تر از همه میخندیدم!! 🥲 چشم خود بَستم که دیگر چشم مَستش نَنِگرَم.. ناگهان دِل داد زد دیوانه من میبینمش...🥲 سر آغاز راهی بودم که مقصدی نامعلوم داشت 👩‍🦯خیابانی پوشیده از ترس 🍂 و دوشیده از عشق 🖤 سر انجامِ حالی بودم 👤 که آینده ای نامشروع داشت 🥂 و من چه بی پروا 🙇‍♀️ در پی پروانه شدن 🥀 و چه دیوانه و بی بال👣 در پی پرواز 🦅....من چیزایی رو با خنده تعریف میکنم که واسه ثانیه به ثانیه اش گریه کردم 🥲 جوکر: من لبخند میزنم که دردامو پنهان کنم و آرزومه یه روز یکی بیاد نگام کنه و بفهمه همه چی دروغه 🙂 ...۱۴۰۳/۳/۱۹🚶درسته شد تجربه ولی نه قلبی موند ، نه حسی ، نه ذوقی!!!!🖤