ننه__نارنگی

عضویت : 1402/11/18
زن
درج نشده است
سلام دخترم… مامان جان نور چشمم  این و برا تو مینویسم …یک روز صدایت میزنم رها، تا بدانی دلت فقط باید برای خودت باشد..برای خودت شور بزند…روز دیگر نسترن و نرگس تا بدانی با یک گل هم بهار می‌شود…تا زمستان راه قلبت را پیدا نکند یک روز…گندم میخوانمت تا بدانی برکت خانه ایی و اگر بروی همه اشتیاق ما هم می‌رود .. یک روز سحر می‌شوی تا یاد بگیری پایان همه شب ها را در خودت بیابی نه در دستان دیگران …یک روز الهه و ضمن میخوانمت تا بدانی پرستیدنی هستی…یک روز خورشیدی و یک روز مهتاب.. نیمه شب. افسانه هستی و دست نیافتی… صبح هم عسل جان میخوانمت تا با شنیدن این اسم بدانی چقدر شیرینی …پاییز که شد صدا میزنمت باران و حتما میبرمت روی برگ های زرد و نارنجی که راه بروی برقصی و ذوق کنی از لحظه یه لحظه زنده بودن هایت …آنقدر میخوانمت بانو جان و خاتون جان که باور کنی دختر بودن چقدر شیرین است اگر دوست داشتن خودت را بیشتر از همه دنیا بلد باشی…تمام داستان های هزار و یک شب را برایت میخوانم ،تا یادت بماند شهرزاد قصه گو بودن خوب است اما فقط برای پادشاهی ک دروازه‌ی سرزمین دلش را ، فقط برای همین یک شهربانو گشوده باشد…و روزی حتما به تو خواهم گفت جان من مراقب دلت باش…دل اگر بشکند دل نخواهد شد تا وقتی آدمت پیدا نشده عاشق نشو دل عاشق بیمار می‌شود بیمار شوی پرستارت می‌شود؟تیمار شوی غمخوارت می‌شود؟و در آخر دخترکم یادت نرود که تو آزاد آفریده شدی تا آزادانه زندگی کنی تا بلند بخندی و موهات توی باد برقصن…تا خنده های از ته دلت ب دنیا یاد آوری کند ک یک دختر چقدر قوی و در عین حال زیبا و لطیف میتونه باشه..دخترم من هیچوقت به تو نخواهم گفت حواست باشد اشتباه نکنی اتفاقا اشتباه کن جان مادر زندگی کن حتی به غلط! تو حاصل دوازده سال عشق بین من و پدرتی دوازده سال عشقی ک جز احترام و محبت و صداقت چیزی به خودش ندیده…حرمت عشق ما را نگه دار ثمره عشق ما را سربلند کن…
60 موضوع
پست
61
دختر پنج ماهم😐😐😐
1403/07/18 00:38:35 56 پست
56
حس بچه
1403/07/14 01:08:55 5 پست
5
16
ناهار چی دارین
1403/04/16 09:50:49 47 پست
47
رفتار عجیب همسرم😳
1403/03/27 06:27:30 18 پست
18