یلدا جان
دخترِ زیبای پاییز
تو عاشقی و دست خودت نیست
بین ماندن و نماندن گیر کردهای
و اینگونه ثانیه ها را به بازی گرفتهای
شصت ثانیه بیشتر وقت تلف کردن
بین پاییز و زمستان تو را سردرگم کرده
شصت ثانیه بیشتر که برای مرور کردن خاطرات و کشتن یک عشق کافیست
یلدا جان تو دل پاییز را همرنگ سرخی دانههای انار خون کردهای...
و در آخر تو خواهی رفت و به معشوقهی دل سردت، دل خواهی بست
یلدا جان تو عاشقی و دست خودت نیست...❤