چند روز پیش رمز گوشیش را از رو دستش دیدم رفتم پیامهاشو خوندم چطور باور کنم داره با یکی دیگه دردودل میکنه و قربون صدقش میره اس ام اس هاش یه رمز دیگه داشت نتونستم بخونمش فقط تو شبکه های مجازیش رفتم به روش نیاوردم چون میخام ببینم رابطش در چه حدی هست اما تا کی باید صبر کنم زندگی واسم شده جون کندن! همش لبخند میزنم در حالی که جگرم در حال آتیش گرفتنه رفتار عادی نشون میدم در حالی از درون مثل یه دیوانه زنجیری شدم قلبم داره میسوزه از این درد چیه این خیانت که از بیخ تا بیخ سرم را بریدن راحت تره
یه چشمم اشکه یه چشمم دریای خون
بعضی وقتا هم سعی می کنم به خودم مسلط باشم و ضعف نشون ندم اما یهو وسط جارو کردن یا غذا درست کردن یا خرد کردن سبزی یا جمع کردن لباسها. بی اراده زانو میزنم و زار زار گریه می کنم
وای ای وای ای وای
بهم بگید چیکار کنم
چطوری نجات پیدا کنم از این زخم کاری
هر چند میدونم مردی که مزه خیانت و رابطه با کسی رفت زیر دندونش دیگه دست بردار نیست
این یه راهیه که اگر قدم گذاشتی توش باید تا آخر بری
حالا می فهمم چرا گاهی که حرفمون بهم گیر می کنه و دعوامون میشه راحت میگه برو خونه بابات
چرا هیچوقت پیش قدم واسه آشتی نمیشه
چرا وقتی یه مسئله یا دلخوری پیش میاد هیچ تلاشی واسه حل کردنش نمیکنه
چون دلش گرمه
چون خیالش راحته
چون کسی هست که ارومش کنه
چون یه نفر هست که بهش بگه عزیزم بیا بغلم٫ خودم آرومت می کنم زنت قدرت را نمیدونه این عین جملاتی بود که دختره بهش زده بود
وقتی میبوسدم؛ بغلم می کنه٫ کنارم می شینه همش حالم بده وقتی تیپ میزنه که بره سرکار عطر میزنه کفش هاشو واکس میزنه تمام این رفتارهاش مثله یه شیشه خراش میندازه رو قلبم همش فکر می کنم تا از خونه میره بیرون شمارشو می گیره و حالشو میپرسه
وقتی ریش هاشو میزنه و تو آینه از خودش تعریف می کنه انگار داره رگ منو میزنه
وقتی یهویی زنگ میزنه و میگه شب بریم رستوران میخام بالا بیارم با خودم میگم حتما با اون بیرون بوده حالا خاسته یه لطفی هم به من و دختر بچم کنه تا تو خونه نپوسیم
وقتی مهربونی میکنه دیگه احساس خوشبختی نمی کنم فکر می کنم داره بهم ترحم میکنه حتما با خودش میگه اینم گناه داره تو خونم داره زحمت میکشه بزار هر از گاهی دست بکشم رو سرش
وقتی هم بخاطر یه موضوعی از دستش عصبانی میشم مجبورم خفه خون بگیرم چون میدونم بهم میریزه و به اون نزدیک تر میشه به زور لبخند میزنم و گذشت می کنم تمام لبخندهام و مهربونیام پر از خون دله
قبلنا شوخیاش فقط در حد یه شوخی بود واسم ولی الان وقتی مثلا به شوخی میگه من تو انتخاب همسر اشتباه کردم دیگه نمیتونم باهاش کل بندازم و بگم نه که من خیلی خوب انتخاب کردم!! و بعد کر کر بخندیم
الان دیگه وقتی شوخی میکنه
بغض گلومو فشاره میده و راه نفس هامو وحشیانه به قصد کشت می بنده
قبلنا اگر نیمه شب اتفاقی بیدار میشد حتما منو بیدار میکرد و می چسبید بهم و۰۰۰ الان گوشیشو برمیداره و میره تو هال رو مبل دراز میکشه
دختره کافی شاپ داره امروز بارون نم نم میآمد خیلی دلم گرفته بود صبح بود اما آسمون پر از ابر و سیاه بود به مناسبت اینکه هر دفعه با دختره تو کافی شاپش قرار میذاشت بهش پیام دادم گفتم چقدر هوا قشنگه دلم هوای یه کیک و قهوه داغ تو یه کافه دنج کرده. کی بریم؟
جواب نداد عصر ک اومد خونه گفت تو هم حوصله داریاااا
خیانت دردناک ترین حس دنیاست اگر میخواین از کسی انتقام بگیرین و تا حد مرگ آزارش بدین بهش خیانت کنید خیانت زن و پودر میکنه امیدوارم هیچ زنی تجربش نکنه
الان دیگه خیلی رفتارم تغییر کرده مهربون تر شدم نه اینکه توجه ش را به خودم جلب کنم نه, فکر می کنم دیگه چیزی واسه از دست دادن ندارم سر هیچ موضوعی باهاش بحث نمی کنم بخاطر خرید چیزی پافشاری نمی کنم هر چی میگه میگم همینه که تو میگی دیگه نمیخام ثابت کنم من دارم درست میگم حتی اگه حق با من باشه چون دیگه منی وجود نداره