نه دیگه متاسفانه به همین راحتی نیست
با زنای خیابونی هم تا چند سال پبش مطمئنم رابطه داشت الانو نمیدونم چون چند ساله اسباب کشی کردن شهر زنش نمیبینمش
من و داداشم تا قبل متاهلیش خیلی صمیمی بودیم یه روز بهم گفت دایی زنگ زد به یکی از همین خانومای تن فروش بردش خونه خاله که نبودن به منم گفت تو هم بیا داداشم میگه منم گفتم نه دوست ندارم هزار تا مریضی میگیره ادم و عین اعتیاده نمیخوام واردش بشم بعدم میگه کلی مسخرم کرد و گفت سوسولی اونجا یه بچه هم داشت
بعد میدونی چیه زن ذلیل بودنش باعث ضرر ما شده مثلا زنش میگه خواهرت نیومد کمکم ترشی بذارم بعد این میاد به همه خواهرا میپره و فحش میده چراکمک نمیکنید
یا یه سال زنش همه دختر خاله هامو جمع میکرد با ماشین میرفتن دور دور و مسخره بازی یه روز که برمیگردن داییم با چوب همشونو میزنه به غیر از زن خودش
یه سری هرچی دهنش دراومد به من گفت زنش الکی پرش کرده بود ولی از ترس شوهرم جرات نکرد بزنه بعدش من شوهرمو فرستادم بره بزنتش کلی معذرت خواهی کرده بود گفته بود من اگه اینکارو نکنم زنم بیچارم میکنه برای حفظ زندگیم مجبورم
شوهرمم گفته بود مرد حسابی لازم نیست به ناحق بیفتی پشت زنت خانواده خودتو ناراحت کنی که