سلام دوستان میشه شما نظرتونو بهم بدین
من یه سالو نیمه طبقه بالا خونه پدر شوهرم زندگی میکنم ولی ما فقط شبا واسع خواب میاییم بالا بعضی وقتا ظهر هم هم میایم ولی صبحانه ناهار شام پایینیم من دلم میخواد جدا بشم ولی نمیدونم چطور صبح باید ساعت ۹ پایین باشم وگرن مادرشوهرم ناراحت میشه که دیر اومدی و از عمد که میخواد من دیگه دور کارا نرم خودش میره غذا میپزه خسته شدم بخدا ازین وضعیت اگه یه کاری نکنم یا ناراحت میشه یا غر میزنه در کا خونشون راحت نیستم
از اول نباید قبول میکردی من حتی تو دوران عقد برام خیلی سخت گذشت چه برسه بعد عروسی باهاشون زندگی کنم😑
از همین الان نرو
ناراحتی و بی محلی هم به یه ورت
با همسرت مشورت کن عزیزم
ببین ایشون هم دوست داره مستقل بشه
زندگی اینجوری اصلا خوب نیست
به خانواده همیر حق دخالت در روزمرگی و کلا زندگیتونو میده
خودتو ناراحت میکینی که مادرشوهرت ناراحت نشه؟؟ بگو میخام مستقل زندگی کنیم شما غذاتونو بخورید منتظر ما نباشید هرچند بهتره به همسرت بگی ایشون بهشون بگه اگه نگفت خودت حرفتو بزن
تقصیر خودته منم طبقه بالا مادر شوهرمم اصلا نمیرم اونجا خودت روز اول حتما اومدی زیاد صمیمیت ایجاد کنی و بگی عروس خوبی هستی الان اینجور شدع
از اول چرا قبول کردی؟حرف بزن با شوهرت بگو میخوام خونه خودم باشم اگرم مادر شوهرت تنها میمونه بهشون بگو من یه بشقاب غذا برات میارم یاهم اگه نمیشه بعضی وقتا یه وعدرو اصلا نرو بگو هوس فلان چیزو کردم موندم خونم بپزم این طوری کم کم کمرنگ کن خودتو
از اول نباید زندگیتو قاطی میکردی
اشکال نداره حالا هم دیر نشده کم کم جدا کن
مثلا بگو امروز من میخوام برم بیرون ناهار یک چیز آماده هم برای خودمون میگیرم
یا هفته ای یک شب با شوهرت شام برین بیرون بخورین
همینجوری کم کم جدا کن
یا صبح زنگ بزن خونشون که آره مامان من امروز کلی کار دارم نمیرسم بیام پایین همین بالا یک چیزی میخورم شما راحت باشین
خونه برای خودتون هست یا خانواده همسرتون برای کمک در اختیار شما گذاشتند؟ اگر مورد دوم هست همسرتون توان تهیه مسکن رو الان داره؟ اگر نداره و از این موقعیت برای پس انداز دارید استفاده می کنید شاید مجبور به تحمل بیشتری باشید. البته باز هم دلیل نمیشه که شما اصلا استقلال نداشته باشید. بهتره بدون جنجال و کم کم فاصله تون رو بیشتر کنید.
منم شرایط تورو داشتم با کلی دعوا طبقه بالا جدا شدم
ولی الان خداروشکر راحتم
هرچند دوست داشتم ا اون ساختمون برم
ولی بازم خیلییییی بهتره
بعدشم اشتی کردیم هرموقع دلم خواست میرم پایین یه سری میزنم
باردارم هستم ۵ ماهمه
ناراحت که شد بگو شرمنده مادر من خیلی دوست دارم تو خونه خودم غذا درست کنم گفتم اینبار امتحان کنم و اینکه روزای بعد هم همینو بگو کم کم عادتش میشه پدر شوهرت زندست؟
سلام و عرض ادب...
واقعا اشتباه ترین کار اینه که زوجین با خونواده همسر زندگی کنن..
ده ساله ازدواج کردم به همین شکل که شما این مشکل و دارین طبقه بالای خونه پدرم هستیم و تو این مخمصه گیر افتادیم..همسرم خیلی اذیت میشه تصمیم گرفتم بریم یه خونه دیگه برا زندگی..دور باشیم بهتره..چون واقعا شرمنده خانمم شدم با این وضع..اونم به خاطر من فقط تحمل میکنه...
به فکر یه جای دیگه باشین...واقعا اختلاف بینتون ایجاد میشه..
به قول مامانم که پنج‌ساااال بالا خونه مادر شوهر زندگی می‌کرد و پیر شد و اعصابش به‌هم ریخت، دیگه الآن کار از کار گذشته.
یا باید تحمل کنی و تو خودت بریزی که آخرش هیچ‌چی ازت نمونه، یا به حرف دوست‌مون که گفت کار خودتو بکن و از همین الآن عادت‌شون بده که تو زندگی‌ت مستقله. هر ساعتی بتونی میری پایین. خوبه حالا دوتا طبقه جدایین.😐 اینجوری که شما تعریف کردی انگار توی یه خونه‌این فقط اتاق‌هاتون جداست.
