اول از همه بگم بابام ادم عصبی هست مثلا وقتی میریم فروشگاه انتظار داره سریع خرید کنی نباید معطل کنی و همه کارا تند تند انجام بدی (خودش هم اینجوریه ها مغازه داره تو ۵ مین کل مغازشو تمیز میشوره میزاره کنار)
و کنار همه این صفت هاش خیلی دختر دوسته ینی تا عصری فقط داشت قربون صدقم میرفت
من کلاس یازدهم هستم و دارم کنکوری درس میخونم با برنامه
حالا میریم سراغ بحث اصلی
نزدیکای ظهر بابام و مامانم رفتن بیرون و منم رفتم دنبال داداشم ک مدرسه بود و اوردمش خونه و خونه رو جارو کشیدم اشپزخونه رو تمیز کردم و ظرفا رو شستم و مامان و بابام اومدن خونه با کلی سبزی!
تا اینجا ک مشکلی نداشت تا عصری ک من داشتم درس میخوندم به زور منو بردن بیرون وقتی اومدیم منم از برنامه درسی عقب افتاده بودم نشستم خوندن
همون طور ک گفتم بابام ادم عجولی هس و شروع کرد به گیر دادن ک چرا ظرف تو سینک هس چرا سبزیا پاک نشده هس چرا اینجا مرتب نیس وووو
و به من گفت بیا کمک مامانت منم گفتم ک درس دارم
شروع کرد پریدن به من ک مامانتون درست تربیتتون نکرده و فلانو بیسان (بدبخت مامانم ک اومده بود بهم میگفت احترام باباتو نگه دار میخواس ارومم کنه) و همش میگفت رفتی تو خونه شوهر باید فوش بخورم از دستت
منم از عصبانیت بدنم داشت میلرزید
برای اولین بار حرمتا رو یادم رفت بهش گفتم موقعی ک تو نبودی من همه جارو مرتب کردم و دارم درس میخونم و بهم گفت ک درس بخوره تو سرت و... درس میخونی هیچی نمیشیو فقط خرج میزاری رو دستمو....
جالب اینجاس ک تا دیروز میگف شده جونمو میدم ولی تورو (من منظورش بودم) میفرستم دانشگاه
حالا بنظرتون حق با من بود یا با بابام