مامانش دیشب برای بار هزار و یکم دلمو شکست عادت ندارم هی کارای خانوادم در گوشش وز وز کنم اما دیشب گفتم بش و توقع داشتم عادلانه برخورد کنه اما باز بی چون و چرا پشت مامانش در اومد احساس بی ارزش بودن کردم و کلی اشک ریختم و غصه خوردم اون مامانشم کیف کرد پسرش در هر شرایطی پشتشه حالا چون شوهر عوضیم صبحا عادت به رابطه داره باز اومد سمتم خیلی تند برخورد کردم بیشتر عصبانی شد در رو کوبید رفت سرکار چون واقعا نمیتونم تو چشاش نگاه کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
چون بدش میاد عین مجسمه باشم اون هم نمیاد تا آروم تر بشم
برای مادرم ک بهترینم بود جایی خوانده بودم که درد آدم را بزرگ میکند و روح را صیقل میدهد.و تجربه را زیاد میکند. هیچجا ننوشته اند که درد با یک زن، با یک مادر چه میکند . مادران درد کشیده یا زود میمیرند، یا برای همیشه میروند، یا میمانند با چشمانی که رنگِ بیتفاوتی گرفته استو دستانی که زیر ناخنهایش جز دردچیزی نمیروید، . مادرانی بی هیچ آرزویی، با دنیایی کوچک. دنیایی بسیار بسیار کوچک . هیچکس از مادرانی که به بهشت نمیروند چیزی ننوشته است.