جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
میگن اون انسان هایی که مردمک چشمشون خیلی سیاه و بزرگه جنن ..یبار رفتم پیش یک رقیه خان خیلی وقت پیش ترسیده بودم قرآن رو ک خوند گفت زنمو صدامیکنم حجامت کنه چشای زنه خیلی وحشتناک بود😐😑
با گزارش های یک سری ادمهای معلوم الحال تاپیک رو نترکونید
خرّم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سر کویش پرو بالی بزنم ❤ ❤ الهی شکرگزار این زندگی هستم که به من بخشیدی؛ به خاطر همه چیزش:تو را شکر بابت آدمهایی که معلم من بودهاند.❤تو را شکر بابت درسهایی که زندگی به من ارزانی داشتهاند.❤تو را شکر برای عشقی که میگیرم، میبخشم و میپراکنم. ❤ ( تایپ کردم گلبهارجون بعد دیدم "ر" جا افتاده)😮
من همشو خوندم چیزیم نداشت برای گزارش زدن ، نمیدونم چرا مردم آنقدر بی فرهنگ شدن . ...
خب اونا فرهنگ ندارن
نی نی یار چرا بدون دلیل می ترکونه
همیشه برام سواله
خرّم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سر کویش پرو بالی بزنم ❤ ❤ الهی شکرگزار این زندگی هستم که به من بخشیدی؛ به خاطر همه چیزش:تو را شکر بابت آدمهایی که معلم من بودهاند.❤تو را شکر بابت درسهایی که زندگی به من ارزانی داشتهاند.❤تو را شکر برای عشقی که میگیرم، میبخشم و میپراکنم. ❤ ( تایپ کردم گلبهارجون بعد دیدم "ر" جا افتاده)😮
اره توی روضه خانومه اصلا دست به سیاه و سفید نمیزده و توی روز دهم شوهر اسی بهش میگه که دیگه بیخیال این نذر و روضه اینم خیلی پیگیری میکنه که چرا و چیشده شوهره میگه این زن همش منو تنها گیر میاره و بدگویی تورو میکنه و من ازش خیلی میترسم یه جوری نگاه میکنه دائمم به من میگه نگاه کنید به من، بعدم یه خانوم دیگه توی روضه بوده که خیلی خالصانه کمک میکرده یه روز همون لیلا بهش میگه حضرت فاطمه اومده به خوابم گفته بهش بگو از روضه پسر من نره بعد خانومه خیلی تعجب میکنه چون قرار بوده از پس فرداش بره یه جای دیگه روضه و به کسی هم نگفته بوده، بعدش همون روزی ک شوهر اسی میگه دیگه نمیخاد ادامه بدیم شبش همون خانومه که کمک میکرده زنگ میزنه ب اسی و میگه من از فردا نمیام نگاه لیلا خانوم خیلی سنگینه و من ازش میترسم