2777
2789
عنوان

تبادل نظر فرهنگی هنری

| مشاهده متن کامل بحث + 173603 بازدید | 2695 پست
تلما جون اگر به هنر علاقه مندی میتونی به کلاسهای هنری بری و وقتت رو پر کنی.
مثلا خود من عضو یک گروه کر هستم که جمعه ها عصر تمرین داریم.
اگر دوست داری بیشتر دوست داشته باشی میتونی از همین نوع کلاسهای گروهی استفاده کنی.مثلا تئاتر ، موسیقی.یا اگر به ادبیات و رمان علاقه مندی در یک سری از مراکز فرهنگی جلسات کتابخوانی و نقد هست.
اگر تهران هستی که اینطور جاها خیلی زیادن.مثلا سینما تک موزه ی هنرهای معاصر هر هفته پخش و نقد فیلم دارن.

تو شهرستانهای بزرگ هم یک چنین جاهایی هست.اما اگر تو یه شهر کوچیک هستی خوب یکم پر کردن اوقات فراغت به صورت گروهی مشکل میشه.اما باز خودت میتونی خودت رو با کتاب و فیلم و موسیقی سرگرم کنی.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مامان آریا جون کاملا باهات موافقم.از نظر من هم آدمهای بدون فعالیتهای بدنی و ذهنی بیشتر به فکر ارتباط با جنس مخالفن. وقتی آدم وقتش پر نباشه دغدغه های ذهنیش میشه روابط جنسی.برا همینه که همین الانشم بعضیها که کار زیادی ندارن و فقط هر از چند گاهی میان برا مردم یک سری مطالب تکراری رو میگن دغدغه ی ذهنیشون زن و روابط جنسیه.

در مورد هویت حجاب در ایران.من فکر می کنم عوامل مختلفی درش دخیله که مهمترینش عامل فرهنگیه.فرهنگ مرد سالاریی که در مشرق زمین همیشه وجود داشته.

تو پرانتز یک نگرش جالب به چرائیه فرهنگ مردسالاری شرق رو بد نیست بگم.
شاید قبلا هم گفته باشم میدونید که در اسطوره ها همیشه آسمان سمبل مرده چون ازش باران می باره و بارور کننده است و زمین سمبل زنه چون بارور شونده است.
در مشرق زمین و به خصوص مناطق نزدیک ما که نقاط کویری درش زیاده ، از قدیم همیشه بخاطر کم آبی مردمش با کم محصولی و بی باری زمین دست و پنجه نرم میکردن.بنابراین ناخودآگاه تنفری از زمینی که حاصلخیز نبوده بوجود اومده و به تبع یک نوع زن ستیزی شکل میگیره.
شاید به همین خاطره که مردم شمال ایران کمتر دارای فرهنگ مردسالارین و حتی براشون جوک ساخته شده.

من فکر میکنم حجاب هم از همین فرهنگ مرد سالاری و زن ستیزی ناشی میشه.
اینکه زن باید پوشونده بشه تا مرد پاک و معصوم و بی گناه یک وقت به گناه نیوفته.

دوم به زن به دید جنس دوم نگاه میشه و موجودی که با جنسیتش قانون براش وضع میشه و نه به عنوان یک انسان.
پاپا گینای عزیز مرسی از راهنماییت . من تهرا ن هستم ولی خانواده شهرستان هستند. عزیزم من 27 سالمه و شاغلم و همیشه به موسیقی وتئاتر علاقه داشتم اما همیشه در حد علاقه بوده . اگر من رو راهنمایی کنی که به کجا یا چه موسسه ای برم واینکه با توجه به سنم چه سازی رو میتونم انتخاب کنم ممنون میشم . در ضمن محل زندگیم ظفر هستش . خیلی ممنونم. واینکه کتابخانه های عمومی که بشه از اونها کتاب قرض گرفت چطورند؟ اطراف پارک ملت تا ظفر جای رو میشناسید معرفی کنید.
رواج صیغه "در بازار سکس"


جشنواره بین‌المللی فیلم وین (ویناله) در کنار ده‌ها فیلم داستانی و مستند، فیلمی به نام "در بازار سکس" را به نمایش گذاشت. این فیلم به زندگی جنسی در ایران می‌پردازد، و مشکلات پیچیده‌ای که از این بابت جامعه را فرا گرفته است.

فیلم "در بازار سکس" به کارگردانی سودابه مرتضایی، نگاهی متفاوت به موضوع آشنای مشکل رابط? جنسی در ایران امروز است. فیلم پس از مقدمه‌ای تاریخی، دشواری‌های رابطه جنسی را بر بستر فشارها و محدودیت‌های موجود نشان می‌دهد.

جامعه اسلامی که پس از انقلاب بهمن ???? شکل گرفت، قصد دارد تمام امور و مناسبات اجتماعی را بر پایه‌ی موازین شرعی تنظیم کند. با این قالب‌بندی ایدئولوژیک، جامعه برای ارضای نیازی اولیه، با مشکلاتی بغرنج مواجه شده، به گونه‌ای که در عرصه روابط جنسی بحرانی واقعی پدید آمده است.

جامعه برای برون‌رفت از این بحران که از رهگذر دیدگاه تعصب‌آمیز سردمداران ساخته شده، نه تنها به هیچ راه حل روشنی دست نیافته، بلکه روز به روز به آشفتگی و سردرگمی بیشتری فرو رفته است. از سویی فریاد و فغان جوانان و لایه‌های نوگرا از تابوها و فشارهای جنسی به آسمان بلند است، از سوی دیگر لایه‌های سنتی و محافظه‌کار از ولنگاری و بی بند و باری در عرصه‌ی روابط جنسی شکوه می‌کنند.

حاکمیت اسلامی رابطه جنسی را تنها در قالب زناشویی طبق موازین شرعی می‌پذیرد، و هر نوع رابطه میان مرد و زن را خارج از چارچوب خانواده منع می‌کند. مدافعان حقوق زنان انتقاد می‌کنند که فشارها و محدودیت‌ها عملا فقط بر زنان تحمیل می‌شود. در اینجا هم درست مانند حجاب، این زنان هستند که باید زیر چادر اسیر بمانند، تا مردان از "وسوسه شیطانی" در امان باشند!

متعه، یک راه حل؟

منتقدان فقه سنتی عقیده دارند این تنها زنان هستند که ناگزیرند فشار موازین شرعی را تحمل کنند، زیرا "جامعه اسلامی" این امکان را برای مردان فراهم آورده که از نظر جنسی در "آزادی و رفاه" کامل باشند. آیین شرع به مرد مسلمان اجازه می‌دهد که چهار زن عقدی (ازدواج دایمی) داشته باشد و در کنار آن از ازدواج موقت نیز بهره ببرد، که در متون دینی به "متعه" یا صیغه معروف است.

فیلم خانم مرتضایی چند سرنوشت نمونه را در جامعه ایران ردیابی کرده است: از زبان زنی مطلقه، مردی مجرد و ملایی جوان، جوانب گوناگون معضل جنسی در ایران روایت می شود.

مقوله‌ای بحث‌انگیز

در فقه اسلامی صیغه مقوله‌ای بحث‌انگیز، حتی در میان مسلمانان فرقه‌های گوناگون است. اهل تسنن، به طور کلی متعه (ازدواج موقت) را امری خلاف و مغایر با اخلاق اسلامی می‌دانند. در برابر بیشتر فقهای شیعه، صیغه موقت را پاسخی مناسب برای نیازهای جنسی دانسته‌اند.

عرف جامعه، طبق برداشت‌های فرهنگی، صیغه را امری نکوهیده می‌داند که زنان را به تیره روزی و بدنامی می‌کشد. در میان بسیاری از فرهیختگان نیز متعه به مثابه‌ی نوعی "فحشای قانونی" ارزیابی می‌شود.

اما در جامعه‌ای که در آن راه روابط سالم جنسی از هر سو بسته شده، شاید صیغه هم راه مفری باشد: جوانی که امکان ازدواج ندارد و در سن نسبتا بالا هنوز خود را از برقراری رابطه‌ای پایدار ناتوان می‌بیند، یا بیوه زنی که از همسر طلاق گرفته یا شوی خود را از دست داده است و دیگر امکانی برای ازدواج دایم در پیش رو ندارد.

بیشتر طرفداران حقوق زنان عقیده دارند که متعه تنها افزاری برای لذت‌جویی بیشتر مردان است. این مردان، به ویژه مردان متأهل و ثروتمند هستند که از صیغه بهره می‌برند. آنها می‌توانند به هوس‌رانی‌های خود جنبه‌ی قانونی بدهند، و در کنار همسر، یک یا چند زن جوان را به عقد خود درآورند. پس از آنکه مدت صیغه سر آمد، این زن است که با سرنوشتی ناروشن رها می‌شود. نه تنها هیچ حق و حقوقی دست او را نمی‌گیرد، بلکه چه بسا کودکی "نامشروع" و شهرتی خراب روی دستش می‌ماند.

مهم‌ترین جشنواره سینمایی اتریش از ?? اکتبر تا چهارم نوامبر در وین جریان دارد
دوستان عزیز

برای تمرین دموکراسی اول باید کینه ها را از دل زدود چشم ها را شست ،دشمنی ها را کنار گذاشت و با یک دید باز به مسائل نگاه کرد ، خیلی دوست داشتم بحث را با شما ادامه بدم از اول شک داشتم که مغرضانه به بحث ها نگاه کنید اما الان دیگه اطمینان دارم.
من به هدف بررسی حجاب و تاثیر مثبت و منفی آن در همه جوامع و ادیان مشتاقانه به این بحث اومدم اما متاسفانه پستهای مغرضانه شما باعث میشه دیگه ادامه ندم.

این را جهت اطلاع دوستانی میگم که خواننده خاموش هستند و پستی نمی گذارند که البته منم قصد دارم از این لحظه به جمع شما بپیوندم ، اگر پستهای قبلی را با دقت نگاه کنید ،زمانی که بحث همجنسگرائی از نوع هموسکچوالیتی که تنها هدفش شهوت و لذت بیشتر هست را داشتیم هیچ کدام از دوستان نتونستن حتی یک جمله از معایب این عمل شنیع و ضد انسانی بنویسن حتی نتونستن نظر شخصیشون را بنویسن و با شعار "رعایت دموکراسی" از جواب دادن طفره رفتن ،‌ تا اینکه بحث حجاب مطرح شد ، من استقبال کردم و دیدگاه خودم را نوشتم ( البته الان پستم را تغییر دادم) اما با دیدن آخرین پستها متوجه می شوید دوستانی که گفتن "تا وقتی عملی برای شما ضرری ندارد نباید آن را زیر سوال برد" ، دینی را که میلیون ها نفر در دنیا به آن ایمان قلبی دارند را زیر سوال بردن ،‌نماز را بردگی ، حج را بت پرستی و حجاب را پدیده ای جنسی دانستند ، خودتون قضاوت کنید آیا این تمرین دموکراسی است ؟ با توجه به اینکه پیش کسوتان و بزرگان دنیای دموکراسی ، ادیان را تکریم می کنند و به همه آئینها و فرهنگها و حامیان آنها احترام میگذارند .

من از شما نمی خوام اسلام را نقد نکنید شما آزادید هر جوری که دوست دارید راجع به هر مسئله فکر کنید و نظر بدید اما اگر تمرین دموکراسی می کنید یک بوم و دو هوا نمیشه !

در دنیای امروز که همه مردم 24 ساعت مشغول دست آوردهای تکنولوژی هستند و به اصطلاح متمدن شدند ، بیشتر از هر زمان دیگری در تاریخ ، ارزشهای انسانی را زیر پا گذاشتند و مسائل جنسی را در الویت قرار دادند همو های قانونی یکی از نتایج همین نوع بینش است ، همین استفاده ابزاری از زن اصلی ترین و دردناک ترین سو استفاده ای است که از جنس دوم یعنی زنان شده است اگر کتاب SECOND SEX اثر سیمون دوبوار را چکیده وار تحقیق و مطالعه کنید می بینید که مسئله ضعیف شناخته شدن زن در دنیا و سواستفاده از شخصیت زن تنها به ادیان بر نمیگرده و عوامل و ریشه های تاریخی_فرهنگی عمیقی درآن نهفته است .

با اینکه در بحث های که با هم داشتیم با اختلاف نظرهامون چیزهای از شما یاد گرفتم چون اگر قرار بود همه با هم موافق باشیم پیشرفتی حاصل نمیشد ، من مقصر را شما نمی دونم در پستهای قبلی هم گفتم حکومت فعلی ایران ما با تحمیل قوانینش باعث این تک بعدی و سطحی نگری هامون شده

امیدوارم هر چه زودتر ایران ازدست دیکتاتورها آزاد بشه تا همه جوانها با آزمودن راههای متفاوت در یک شرایط امن و آزاد بتونن راه رسیدن به سعادت را انتخاب کنند

باز هم به دوستانی که سعی در پیمودن راه دشوار افکار دموکرات گونه دارند پیشنهاد می کنم خودتون را از بند هر گونه تعصب رها کنید

براتون آرزوی موفقیت دارم
¥ Doing what you like is freedom , Loving what you do is happiness ¥
فیری جون عزیزم.نمی دونم شما از بحث همجنسگرایی به چه نتیجه ای میخواستی برسی.ببین افراد همجنسگرا افراد منحرفی نیستند .اونها از نظر ژنی تمایل به جنس موافقشون دارن.شاید بشه بیمار محسوبشون کرد.خوب افراد بیمار در جامعه وجود دارن و جامعه باید یاد بگیره چطور با چنین افرادی برخورد کنه.اما منحرفین جنسی بحثش جداست.اونها باید تحت روان درمانی قرار بگیرن تا تمایلاتشون به همجنس از بین بره.اکثر این افراد به هر دو جنس گرایش دارن.
خوب چه قضاوتی میشه در مورد این دو گروه داشت؟
گروه اول که خوب بیمارن.مثل بیماران ژنی دیگه که باید درمانی برا خودشون پیدا کنن.
گروه دوم هم بیمارن اما از نظر روانی.مثل مردان خشنی که گرایش به تجاوز دارن.یا مردانی که عادت به کتک زدن همسرشون دارن.همه ی اینها بیماری روانیه و باید درمان بشه.همه ی اینها از نظر من منفوره.
اما خوب بهترین روش درمانه نه مجازات.با مجازات هیچ چیزی عوض نمیشه.

در مورد مسائلی که عنوان کردی : نماز و حج و حجاب.خوب ما نظرات خودمون رو گفتیم.
دیکتاتوری یعنی اینکه مثل زمان رضا شاه بیای و روسری رو از سر زنها بکشی.مانع نماز خوندن کسی بشی و....

اما عزیزم صرف بیان نظر شخصی دیکتاتوری محسوب نمیشه.من حتی اگر دخترم هم در آینده بخواد حجاب کامل داشته باشه و نماز بخونه و..... کاری بهش ندارم.خودش باید تصمیم بگیره .اما آگاهانه.
صد البته کتاب در اختیارش قرار میدم که بخونه.به خصوص کتابهای تاریخی مثل تاریخ طبری.
در مورد عقاید خودم باهاش بحث می کنم اما هیچوقت اجباری در کار نیست.

آیا از نظر شما دموکراسی اینه که من حتی نظر خودم رو هم در مورد حجاب یا مسائل دیگه نگم؟!

ببین فیری جون .من قبلا هم با خانمهای مذهبی این سایت بحث کردم.البته متاسفانه بیشترشون از نوع متعصبینشون بودن که خوشبختانه شما اینطور نیستی.

اما یک چیزی که بین همشون مشترکه ترس از شنیدن نظر مخالفشونه.ترس از اندکی زیر سوال رفتن عقایدشون.انگار که میخوان تو گوششون پنبه که سهله گچ بریزن که به هیچ عنوان هیچ چیزی خلاف اونچه در ذهنشون حک شده رو نشنون.
شما اومدی اینجا نظراتت رو گفتی.ما هم نظرات خودمون رو. از اولش هم قرار نبود کسی نظر کسی رو عوض کنه.
اما باز هم شما از شنیدن نظرات ما ناراحت شدی.
حجاب در ستیز و خصومت با عفاف / دکتر فیروز نجومی*

میدان زنان: علما، فقها، آیت اله ها، مجتهدین و حجت الا سلام ها و یا دینداران حرفه ای از همه گونه ابزار تحقیق و تفحص بهره برده اند که حجاب را تعبیر و تفسیر، توصیف و توجیه کنند. اما هیچیک از توجیهات موجود به لحاظ عمق، معنا و مفهوم نتواند با تشبیه زن و حجاب به مرواری و صدف به رقابت برخیزد، که ظاهرا توجیهی است ظریف و زیبا و شاعرانه، از آن توجیهاتی که فقها و مجتهدین را به تحسین وا می دارد و بر غرور شان میافزاید.

بر طبق این تشبیه حجاب را باید همچون صدفی دانست که زن را درون خود جای داده، از آن حفاظت و نگاهداری کند. صدف حصار دفاعی مروارید است. چنان تحت پوشش خود قرارش دهد که درنده ترین و هیولائی ترین طعمه گیر دریائی هم نتواند که مروارید را شکار نموده و ببلعد و بدرون خویش فرو برد. این تشبیه نیز این معنا را القاء کند که، زن نیز همچون مروارید گوهری ست زیبا و دلفریب ، درخشنده و خیره کننده. حجاب، بمانند صدف محیطی امن و امان بوجود میآورد که زن در آن بدرخشد بدون آنکه نگاه جنبنده ای را جلب خود نماید. حجاب نیز برای زن همان کند که صدف برای مروارید کند: شاهکار هنر و بدعت و ظرافت آفرینش را در درون خود پنهان ساخته مبادا که زیبائی درخشنده اش چشم و یا چشمانی را شیفته و فریفته خود نموده هوس بلعیدن را در شان بیدار سازد.

مسلم است که از نگاه دینداران، نمیتوان نقص و ایرادی باین توجیه از حجاب وارد ساخت. چرا که رابطه ی زن و حجاب همآنقدر طبیعی ست که رابطه مروارید با صدف. همچنانکه مروارید و صدف کار خلقت است، زن و حجاب نیز از حکمت خالق برخیزد. راز و رمز حکمت الهی در آنست که وجود مروارید را وابسته نموده است به صدف، و وجود زن را به حجاب. حجاب، زن را از نگاههای شهوی و حیوانی، آلوده به غرایز نفسانی و لذایذ مادی. حفاظت نموده، موجب حجب و عفاف و پاکدامنی گردیده، و زن را از نمایش وجود خویش باز دارد. که نه چشمان مردان را بخود خیره ساخته و به طمع و هوس اندازد و نه خود، به مردی بچشم خواهش و تمنا بنگرد. به عبارت دیگر، حجاب شیطان را از زن دور میسازد. مانند صدف، حجاب یک پوشش طبیعی ست که غرایز پست و حیوانی ، آلوده به لذا ت و وسائس شیطانی را که در نهاد مرد میزید، خفته و خاموش نگاه دارد. چون آن گوهر زیبا، پوشیده و پنهان است، مرد با روانی آسوده ، بی آنکه از درون مورد اذیت و آزار غرایز نفسانی قرار گیرد، زندگی گذراند. با دیدن حجاب بر سر زن احساس شرم و حیا کند. به "راه مستقیم" ادامه دهد. احساسات ش بجوش نیاید و تحریک و منحرف نشود. بیمار و پریشان حال نیز نگردد. در نتیجه حجاب ثبات و آرامش را در جنس مرد و جامعه مردانه را موجب گردد و از بروز آسیبهائی همچون فحشا و فساد و تباهی جلوگیری کند و رقابت و حسادت و جنایت را نیز کاهش دهد. این است لزوم و ضرورت حجاب، در بهترین وجه ممکنش.

اما در نگاهی دیگر، تشبیه زن بیک گوهر گرانبها و نادر همچون مروارید و حجاب به صدف، بعنوان عامل اصلی هستی ، علیرغم ظاهر فریبنده اش یک واقعیت تلخ را در درون خود پنهان میسازد: محودیت و محرومیت زن و مرد، نه زن به تنهایی، و نیز خسران و زیانی که بر جامعه تحمیل میکند..

تشبیه زن به مرواریدی در دل صدف، ترسیم انسانی است که در زیبائی و خلفتش نقصی نیست، اما بعنوان یک شی تزئینی که ارزشش در ظاهر است و بیرون خیره کننده اش. درون و ماهیت مروارید و یا زن را کسی اعتنایی نیست. مروارید همان است که بنظر آید: صورت زیبا و فریبنده، که تمایلی دارد غریزی برای انحراف از راه مستقیم، برای ارتکاب به گناه و هنجار شکنی. در روایات آمده است که زن دام شیطان است چرا که شیطان تنها از طریق حوا میتوانست آدم را بفریبد (بنقل از تاریخ انبیا، سید هاشم رسولی محلاتی،دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1375). به دیگر زبان، افسونی در زیبایی است که مورد بهره برداری شیطان قرار میگیرد که باید مهار و کنترل گردد. این شی تزئینی، این گوهر گرانبها، نه دارای اندیشه است نه تعقل. الله این گوهر زیبا را آفریده است برای خشنودی مرد. اما احکامی در استقاده از، و مالکیت بر آن صادر کرده است. آن مرد که توانمند است و غنی، مجاز است که مزین سازد خانه و کاشانه خویش را نه با یک بلکه چند ین گوهر زیبنده: تا چهار عدد مالکیت دائمی و تا چهل عدد موقتی در هر مقطع زمانی. بعبارت دیگر، آنکه حجاب را همچون صدف توصیف کند و زن را مرواری درون آن، ضرورتا زن را باید که کمتر از مرد بداند و انسانی با توانائی ها و ظرفیت های محدود که خود در تضاد است با قائل شدن مقامی شامخ برای زن.

اما معنای حجاب علیرغم شباهتش به صدف و مروارید، همانگونه که در واقعیت است و روزانه اتفاق میافتد، به کمتر دانستن زن از مرد و از انسانی که می اندیشد و تعقل میکند، ختم نمیشود. تمثیل و تشبیه حجاب به صدفی که زن را همچون مروارید در درون خود محافظت میکند، بازتاب جامعه ای میشود که سخت شیفته عفاف است. حجاب را بکار گیرد که عفاف را ترویج دهد. حجاب میشود نشان و باز تابنده ی عفاف. شیفتگان حجاب هرگز نپذیرند که فاصله زمین تا آسمان است جدائی حجاب از عفاف. بعبارت دیگر، مدافعین حجاب نمیتوانند خود را لزوما مدافعین عفاف نیز بدانند. زیرا که حجاب نه تنها موجب عفاف در جامعه نمیشود بلکه شرایط مساعدی را بوجود آورد برای پرورش خلق و خویی تعصب آمیز و غیرت پرستی. حجاب بیان محرومیت میشود و ممنوعیت در روابط بین زن و مرد از نوع انسانی.

فرهنگ دهخدا میگوید عفاف یعنی "باز ایستادن از حرام و پارسایی نمودن و خودداری از آنچه جایز و نیکو نباشد، خواه در گفتار باشد و خواه در کردار." بنا براین تعریف ، عفاف و یا پرهیز از بد و زشت و یا پارسایی و وارستگی نتیجه تعقل و گزینش درونی ست. حال آنکه عامل حجاب در بیرون از انسان قرار گرفته است و ابزار ش قهر و خشونت است. در این معنا حجاب را نتوان همسان عفاف دانست. چرا که عفاف دارای احکامی نیست که تخلف از آن جرم شناخته شود. باز ایستایی و پارسایی مرحله ایست از رشد و تکامل انسانی، و آن زمانی ست که انسان از بد و شر و ناشایست و شرم آور پرهیز کند، نه از ترس و وحشت از تنبیه و مجازات، بلکه بدلیل عقل و اندیشه و احساس و عاطفه انسانی. عفاف و یا باز ایستایی و یا اجتناب از بد و زشت و ناشایست در کردار و گفتار، آموختنی ست که کسب گردد، همچنانکه از شیرخوارگی به بلوغ و شباب و کهولت رسیم. عفاف تایید خود مختاری ست که نهفته در ذات انسانی. عفاف تایید استقلال و آزادی انسان است، حال آنکه حجاب نفی اصل خود مختاری ست؛ که ناشی میشود از تسلیم و اطاعت در برابر احکام الهی، سنت و قرار دادهای مطلق و کهن دوران بدوی. عفاف خود جوش است و نتیجه کنکاش ها و کلنجار های درونی . حجاب قانون است و دارای ضمانت های اجرایی. چرا که حجاب چیزی نیست منتج از سنجش و ارزیابیهای غریزی و عقلانی. حجاب یک فرمان است چون و چرا نا پذیر. حجاب، عفاف نیست بلکه یک نظم اجتماعی ست که بنیان گذارده شده است بر اساس فرمانروایی و فرمانبرداری. حجاب نتیجه تقلید و تبعیت است زیرا که یک حکم فقاهتی ست. حال آنکه عفاف چیزی ست که برای کسب آن فرمانروا و فرمانبردار باهم یکی میشوند و در درون انسان میزیند، نه در بیرون از انسان مثل قانون و مقررات، پلیس و نیروهای انتظامی. بر طبق معنای عفاف مرد باید چنان آموخته باشد که زن نیز موجودی ست مخلوق طبیعت، اگر زیبا و افسونگر، اگر دلفریب و وسوسه گر، مرد هرگز نباید که عنان اختیار از دست بدهد وبا چشمانی آلوده و نیتی ناپاک بزن بنگرد. عفاف در وارستگی است و چیرگی بر غرایز سرکش و لذت جو که زن و مرد را یکسان در برگیرد. عفاف باز ایستایی و پارسایی ست که حاصل نظارت بر درون است و چیره شدن بر خویش. حال آنکه حجاب ظاهر سازی ست. امری ست اجباری. ضروری نظم و انضباطی ست برخاسته از خصلت قدرت ودینمداری.

نظم و انضباط و احکام و مقررات حجاب بر اساس جدائی زن از مرد قرار گرفته است. احکام حجاب، زن را از مرد جدا نماید بآن دلیل که اختلاط و تماس دو جنس مخالف، در هم فرو ریزد شئون دین و دینداری. بدین لحاظ حجاب، روابط و معاشرت زن و مرد را محدود و مشروط میسازد. حجاب مانند صدف که مروارید را در درون خود پنهان و محبوس میکند. زن را در درون خود نامرئی میسازد. محبوس ساختن زن در حصار حجاب در واقع نفی زندگی مادی ست، انکار و نفی وجود لذت و خواهش است و تمنای جسمانی . جدایی زن و مرد از یکدیگر گریز از هستی است و حرکت بسوی نیستی.

طبیعت انسانها را علیرغم اختلاف در جنس، جدا و بیگانه از یکدیگر نی آفریده است. زن و مرد در طبیعت مکمل ، وابسته و نیازمند یکدیگرند، بدون اینکه یکی کمتر و یا بیشتر از دیگری باشد. یکی بدون دیگری وجود ندارد. صد ها قرن قبل از آنکه ادیان پا بعرصه وجود گذارند و روابط زن و مرد را بنظم در آورند، قرنها در آغوش یکدیگر خفته اند. بعبارت دیگر، جدا ساختن آنها از یکد یگر ناسازگار است با طبیعت انسانی.

حجاب را حاکم و زن را پنهان ساز از نگاه مرد، ولی آیا میتوانی آن غرایز انسانی که مکمل یکدیگرند انکار و سرکوب نمایی؟ نیروهای انتظامی را در خدمت گیری که زن را جدا و بیگانه از مرد نگاهداری. یعنی نفی بلوغ و فهم و شعور انسان کنی. گوئی که اگر حجاب را از سر زن بر گیری فساد و فحشا ناگهان دامن گیر جامعه و سبب افول و غروب ارزشهای اخلاقی گردد. به محض کنار رفتن حجاب مردان تحریک و احساسات شان را بر انگیزد. موجب شود که حجب و حیا از زندگی اجتماعی محو و ناپدید گردد. مردان و زنان لجام اختیار از دست داده، افسار گسیخته، محرم و نا محرم، حلال و حرام، خوب و بد و پست و عالی را یکی ساخته و جامعه را به فساد و انحطاط و تباهی کشاند.

رجوع به تجربه و عمل، بی اساس بودن این تئوری را براحتی نشان دهد. جوامعی که حق گزینش را از جمله حق گزینش پوشش مناسب را حق بلامنازع فرد می شناسند، جوامعی هستند با نظم و قانونمند. اما نظم و انضباط اجتماعی قبل از آنکه بدست نیروهای امنیتی بر قرار گردد، در درون و شعور افراد نهادین گردیده است. از مردم انتظار رود و مردم از خود نیز انتظار دارند که مرزهای ممنوعه را نه آنها که در کتاب قانون نوشته شده بلکه آنها که در کتاب درون و یا در شعور و شخصیت نگاشته شده است، آگاه باشند. در چنین جوامعی گوئی اعتماد و تاکید بیشتری ، بر بلوغ و عقل و اندیشه مرد و زن وجود دارد. موی افشان و مانتوهای تنگ و کوتاه و اندام برجسته زن، که از مصادیق بد حجابی است، اگر هم سبب تحریک و بر انگیختن احساسات شوند، باید موجب آن نشود که مردان لجام اختیار از دست داده و زنان را طعمه خویش سازند. تجربه نشان میدهد که مرد و زن در درون ابزار لازم را برای تطابق و هماهنگی با جامعه و ارزشهای مرسوم آن دارا میباشند.

شناسائی بی حجابی و یا حتی بد حجابی بازتاب جامعه ایست، ظاهر پرست. مهم نیست که در درون چه نهفته داری، مهم این است که در بیرون چه هستی. چه دارای عفاف باشی و پارسایی کنی و یا برعکس فاقد آن باشی. تفاوتی نیست وقتی که حجاب بر سر داری. حجاب بازتاب این آموزه است که همه چیز درست و قابل پذیرش و تحمل است تا زمانیکه آنرا پنهان کنی و در خفا نگاهداری. بعبارت دیگر، آنچه را که حجاب در رفتار و کردار نهادین میکند ظاهرسازی ست و پنهان کاری و یا دو روئی و ریاکاری. رواج بازار سیاه است و سیاهکاری. چرا که تخلف و تمرد از احکام حجاب روبروست با عواقب وخیم ، حد و جزا، حقارت و خواری. ترس و هراس است بنیاد رفتارهای نهادین. در این معنا حجاب نه عفاف است و نه پارسایی، بلکه یک امری ست ظاهری که تبعیت و پیروی از آن اجباری ست. حجاب چشمان انسان را از اهرم کنترل اجتماعی، تبدیل کند به اهرمی در خدمت شهوت و هوا و هوس انسانی. حجاب انسان را از سازنده واقعیت به عاملی منفعل در برابر آن تبدیل نموده و توجه وی را متمرکز سازد هر چه بیشتر بر آن چیزی که از آن محروم است. جنس و چگونگی جنس و یا لذت و هوای شهوانی.

حجاب و جدائی اجتماعی زن از مرد، بر کنجکاوی آنها نسبت به یکدیگر میافزاید و حرص و ولع حیوانی را تشدید میکند که همراه میشود با تنزل درک و فهم زن و مرد از یکدیگر. طبیعی ست که در چنین شرایطی مردان و زنان نتوانند با نگاهی آشنا، دوستانه، مثبت و احترام آمیز به یکدیگر بنگرند، بلکه همچنانکه مقرارت و انضباط حجاب سخت تر و خشن تر گردد و مجازات جرائم هنجار شکنی، سنگین تر شوند، نگاه های زنان و مردان به یکدیگر را خصومت آمیز تر و کینه توزانه تر کند. این جدایی بین دو جنس مخالف در مردان بشکل رفتاری زمخت و خشن- مثل تنه زدن بزنان و تماس به عنف با بدن آنها در معابر عمومی ، به تظاهر در آید. و همچنین بشکل زبانی رکیک و حقارت انگیز(مثال متلک گویی)؛ که بازتاب سرکوب غرایز طبیعی است و محرومیت و بیگانگی زنان و مردان از یکدیگر. روشن است که زنان نیز نتوانند نگاهی جز منفی و سوء ظن آمیز نسبت به مردان داشته باشند: موجودی خود خواه که چیزی نجوید و نخواهد جز ارضای تن.

یکی از پی آمدهای این عدم تفاهم و بیگانگی بین زن و مرد، قبیح انگاشتن عشق و روابط عاشقانه است، بدلیل حیوانی بودن و مادی بودن آن. عشق زمینی لذتی است زود گذر و فانی. باید گذاشت و گذشت و به عشق "واقعی " پیوست، عشق غیرمادی و لاهوتی و یا عرفانی که در واقع چیزی نیست جز بریدن از زندگی و هستی و پیوستن به نابودی و نیستی. چنین گرایشی نمیتواند همراهی نشود با یاس و نومیدی، آمادگی درونی برای بیرحمی و شقاوت و تخریب و ویرانی. مثل گرامی داشتن قصاص، سرزدن و سنگسار، شهادت و جهاد و انتحار به معنای ریختن خون دیگری تا آخرین قطره خون خویش بدون آنکه در نظر گیری گناه، و یا برائت و بیگناهی، مرد و زن و یا پیر و جوان، به امید در آغوش کشیدن زندگی ابدی در نابودی و نیستی.

البته غیبت زن در جامعه تحت سلطه حجاب تنها منجر به عدم تفاهم و درک متقابل و روابط مسالمت آمیز و احترام انگیز بین زنان و مردان نمیشود، بلکه تعصب، غیرت و غیرت پرستی را تشویق و ترویج میکند. زنان تبدیل به ناموس مردان میشوند. نه نگاه نا محرمی بر تابیده شود و نه رابطه ای خارج از مرزهای احکام حجاب تحمل شود. حفظ حرمت و آبرو و انکار جذبه و کشش بین دو جنس مخالف، تبدیل میشود به عرق و غرور مردی و مردانگی. وای بر آن لحظه که نگاهی آلوده بر ناموسی افکنده شود، غیرت بجوش آید و آتش انتقام جویی شعله ور گردد. مردی که خون خواهر و همسر و یا فرزند مونث را میریزد تا حرمت و آبرو را باز بدست آرد، میشود سنتی نیکو و پسندیده. مردانی که بدفاع از ناموس خود بر خیزند و دست خود بخون دیگری آلوده کنند، حتی اگر فرزند دختر و یا همشیره و همسر و یا حتی مادر باشد، قهرمان تلقی شوند. حال آنکه تعصب و غیرت در واقعیت چیزی نیست جز پوششی بر ضعف و حقارت درونی مردان بدلیل محرومیت و جدائی از زنان( رجوع شود به مطلب "ازدینداری تا غیرتمداری" در همین سایت). سرکوب خواهشها و تمنا ها، جذبه ها و کشش های درونی نسبت به جنس مخالف بشکل تخریب و ویرانی، قهر و خشونت و انتقام جویی جلوه گر میشود.

آری تشبیه حجاب وزن به صد ف و مروارید، ظاهری زیبا و زیبنده دارد، اما در واقعیت پنهان گر ستیز و خصومت حجاب با عفاف است. ابزاری است سیاسی در خدمت تحکیم و تداوم حکومت دین و یا نظام فرمانروایی و فرمانبرداری بر اساس محرومیت، جدایی و بیگانگی زنان از مردان.

* استاد جامعه شناسی

پاپاگنای عزیز ،سوال من در مورد قانونی شدن هموسکچوالها بود(یعنی ثبت ازدواج و فرزند خوندگی) ، چون مسئله ای بود که اینجا زیاد امروزه مطرحه ، ذهن من را هم به خودش درگیر کرده ،‌ منظور من هم همان کسانی هست که تمایل به هر دو جنس دارن و کاملا مشخص است که تمایل به همجنسشون فقط و صرفا یک قضیه جنسی است ؟ درسته ؟

اما راجع به مسائل اسلام ، نه عزیزم من از نظرات دیگران ناراحت نمی شم ،‌من اسلام را شناختم که قبول کردم با مطالعه ، شاید اولش از پدرم به من به ارث رسیده اما در طول زندگیم به خاطر آزادی که در خانوادم داشتم و به خصوص در سه سال گذشته که اینجا زندگی کردم ، خیلی بهتر با دیدگاهش آشنا شدم

من نمیگم شما نظرت را نگو در پست بالا هم گفتم اتفاقا دوست دارم بحث کنیم راجع به همه نکات و موارد و دستورات اسلام ،‌این باعث پیشرفت بیشتر ما و شناخت بیشتر میشه ، این خیلی خوبه اما اگر قرار باشه با تعصب بحث کنیم چون نتیجه ای نداره غیر از اینکه باعث ناراحتی همدیگه بشیم بهتر است نکنیم

مثلا اول بحث ما از اونجائی شروع شد که من گفتم پایه های اصلی اخلاق ها ، ادیان بودن و تاثیر بسزائی داشتن اما همه مخالفت کردن ،مشکلی نیست نظرشون محترم اما همین چند تا پست بالاتر ، مامان آریا اشاره کرده که انسانها تمدن نداشتن اما همین مذاهب بودن که مثلا ساده ترین و اولین چیزها را به آدمها یاد دادن ! من با این حرفش کاملا موافق هستم و بودم ، حتی هفته پیش در شبکه آپادانا یک کارشناس و متخصص فلسفه همه ادیان را زیر سوال برد و کلا بحث خوبی را داشت موشکافی می کرد ، یک وب سایت هم معرفی کرد که حتما براتون میگذارم که بحث هاشون را اونجا داشتن ، گفت یک چیز را نمیشه انکار کرد و اون هم اینکه بشر در طول تاریخ تنها توسط مذهب از رفتاری حیوانی فاصله گرفته و کم کم متمدن شده ، گفت مذهب قدمت 60000 ساله داره برخلاف اینکه همه فکر می کنند کمتر از 6000 ساله

موضوع این است که من بحثهامون رو زیاد سالم نمی دونم ، شاید شنیده باشی اما یک بار یکی از دوستان کانادائی ما به شوخی به ما گفت همه اینجا می دونن که با MIDDLE EAST ای جماعت نباید بحث کرد :( چون فرهنگ بحث ندارن ، بعد گفت شوخی کردم ، منظورم این بود که شماها توی محیطی بزرگ شدید که نگذاشتن دیدتون به مسائل باز باشه و.... من واقعا الان باهاش موافقم
¥ Doing what you like is freedom , Loving what you do is happiness ¥
فیری عزیز اما از نظر من اینجا کسی از روی تعصب حرف نزده.از روی تعصب یعنی اینکه از روی عصبانیت و بدون داشتن دلیلی کسی بخواد حرفش رو به کرسی بنشونه.
اما اینجا نه کسی خواسته حرفش رو به کرسی بنشونه و نه کسی با عصبانیت و بدون دلیل حرف زده.همه دلایلشون رو هم مطرح کردن.


من فکر می کنم منظور دوست کانادایی از میدل ایستی ها دقیقا برمیگرده به افراد متعصب مذهبی.
چون ما که تو ایران زندگی می کنیم بیشتر میبینیم که با این افراد نمیشه بحث کرد.

مثلا تو همین سایت یه خانمی فقط بخاطر اینکه من گفتم در مورد حجامت اول خوب تحقیق کنید و با پزشکتون مشورت کنید و بعد انجامش بدید کلی با من دعوا کرد.
یا شخص دیگه ای بخاطر اینکه صیغه و ازدواج دوم رو بردم زیر سوال.
همین چند روز پیش اتفاقی دیدم همین خانم با کسی که بهش می گفته بابا جنسیت بچه در لحظه ی بستن نطفه مشخص میشه و دیگه نمیشه تغییرش داد بد برخورد کرد.در مورد این موضوع چندین بار دیدم بحث شده و همیشه گروه آدمهای خرافاتی که معتقدن در دوران بارداری میشه جنسیت بچه رو تغییر داد شروع به جیغ و داد میکنن و تندرویی دارن.
و جالب اینه که افراد ظاهر سازی هم هستن.چون جاهای دیگه مدام دارن به همه میگن:گلم و عزیزم.اما به محض اینکه میبینن یکی خلاف نظرشون حرفی زده که اتفاقا حرفش هم علمی و منطقیه ، عصبی و تند خو و بد دهن میشن.

اینها هستن که وجهه ی میدل ایستیها رو تو بحث خراب کردن نه ما.
پاپاگنا ،‌من معتقدم بعضی از دستورات دینی باید به تبع گذشت زمان و متمدن شدن مردم عوض بشه در این بحثی نیست ،‌این به پیکره اصلی دین ضربه ای نمیزنه ، اما بعضی انتقاد ها مثل اینکه پیامبر ، با یک کودک ازدواج کرده پس اسلام دین فلان است و یا چیزهائی شبیه این ... باعث میشه من فکر کنم یعنی این آدمی که این ایراد را از پیامبر میگیره خبر نداره که مادر مادربزرگش ، 12 سالش بوده ازدواج کرده ؟ می دونی چی میگم ؟ این مسئله در همه فرهنگها و ادیان بوده

یا صیغه ، اگر الان دارن از ازدواج موقت خصوصا در شهرهای مذهبی سو استفاده می کنند دلیل بر زیر سوال رفتن یک دین نمیشه ، اتفاقا همین که اسلام ازدواج را آزاد گذاشته احترام به آزادی انسان است در یک فرقه مسیحیت ازدواج حرامه یا طلاق حرامه !‌اما اسلام آزادی کامل برای ازدواج و طلاق داده و راه را باز گذاشته اما هیچ جا تاکید به انجامش نشده ، فقط در حد یک راه است برای روز مبادا اما اگر دارن ازش سو استفاده می کنند که دلیل نقض اصل دین نمیشه ،و اما اگر زن این حق را نداره به خاطر طبیعت باروری زن است ،این خیلی مهم است که یک زن برای بچه ای که در شکم خودش داره هویت قائل بشه ، که چندین ازدواج در یک زمان این امکان را به آن نمیده !
اما الان اگر مردی چه رسمی چه غیر رسمی چه صیغه چه غیر صیغه همسر دیگه برای خودش بگیره فقط و فقط علتش بیماری است !
برای همین معتقدم امروزه باید حقوقی مساوی برای زن ها قائل بشن مثل حق طلاق ...
¥ Doing what you like is freedom , Loving what you do is happiness ¥
خوب فیری جون .حرفهای شما کاملا درست.فکر کنم منظورت اینه که این قوانین در زمان خودش خیلی خوب بوده.
من هم هیچ مخالفتی با این موضوع ندارم.
این قوانین کاملا وابسته به زمان و مکان خودشون هستن.
اتفاقا خواهر من هم دقیقا مثل شما فکر میکنه و میگه من با این قوانین ارتجاعیش کاری ندارم و به قوانین خوبش عمل می کنم.

حالا من همون سوالی که از خواهرم دارم رو از شما دارم؟

شما یک دین آپ گرید شده برا خودتون بوجود آوردید.چه لزومی به این کار هست؟میشه به قوانین حقوق بشر مربوط به زمان خودمون عمل کرد.
کما اینکه منشور کوروش در 2500 سال قبل قوانینی داشته که وقتی من به یک موسیقیدان آلمانی ترجمه ی آلمانیش رو هدیه کردم شاخش در اومده بود.

می گفت اینها همه قوانین شهروندی و حقوق بشر امروز دنیاست.بعد این مرد 2500 سال پیش اینها رو نوشته؟

حالا سوال بعدی من اینه.ما دین و آیین و قوانینی داشتیم که قسمت ها ییش حتی امروز هم پیشرفته است.
چرا باید قوانین قوم دیگری رو بپذیریم؟

من منتظر جواب این دو سوالم
پاپاگنا عزیز ، تعصب در این است که اونجا که حرف جنبه مثبت ادیان میشه همه ربط میدن به اخلاق به جاهای منفیش که میرسه همه کاسه کوزه ها میشکنه سر مذهب ،‌ من که زیاد ددیدم توی پستها یک نگاهی بندازی می بینی

مسلم است که مذهب ها تاریخچشون از میدل ایست است چون قدمت و تاریخچه بشر از اونجا شروع میشه ،‌ اولین مسیحی ها عرب بودن ! که بعدا با مهاجرتشون به اروپا جدا میشن ، اما هیچوقت مسیحی ها نمیگن عربها فلان بهمان این فقط در ایرانی ها دیده میشه ! به قول آقای کاووسی می گفت این عربها عجب آدمهای باهوشی بودن که اینقدر نرم تونستن حتی موسیقی ما رو از ما بگیرن !

اما منظورشون جهان سومی های بود که همیشه بینشون دعوا و مکافاته ! حتی مردمان سرزمینهای شرق دور !
در حالی که خود همین آقای کانادائی قبل از اینکه من باهاشون آشنا بشم یک روز به همسر من میگه "ببین محمد اگر تو مسیحی نمیشی و می خوای مسلمون بمونی دوستی خودت را با من تموم کن" ، چون این دوستمون از مرویجین دینی مسیحت هستن خیلی هم رادیکاله ! همسر من میگه " ما همون اندازه که حضرت محمد را دوست داریم جیسس را هم دوست داریم و بهش احترام میگذاریم ، در قرآن اسم هیچ زنی به پاکی و درستی به اندازه مریم(س) برده نشده اما این دلیل نمیشه که من دینم را عوض کنم "
همونجا با هم دست میدن دوستی تموم تا شش ماه بعد که خود دوستش بهش زنگ میزنه و عذرخواهی میکنه ، خودشون هم ذاتا از لحاظ مذهبی خیلی دیکتاتور گونه عمل می کنند ، اما خوب راجع به میدل ایستی ها این نظر را دارند
¥ Doing what you like is freedom , Loving what you do is happiness ¥
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز