2777
2789
عنوان

تبادل نظر فرهنگی هنری

| مشاهده متن کامل بحث + 173601 بازدید | 2695 پست
مامان اریا من این تصویر رو قبلا دیده بودم واقعا منحصر بفردهههههههههه وادم از خودش خجالت میکشه
درد من حصار برکه نیست
درد من زیستن با ماهیانی ست که
فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است!
عجب عکسی بود ...!
خوب شد دکتر حسابی فوت کرد وگرنه اگر الان زنده بود خیلی غصه میخورد
اگه آدم گذاشت اهلیش کنند , بفهمی نفهمی خودش رو به این دردسر انداخته که کارش به گریه کردن بکشه.

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


دوستای خوبم این چند روز کمی سرم شلوغه فرصت نکردم بیام .فعلا این مطلب رو میگذارم تابعد:


qwudgchvnpt5429r0hdm.jpg

سبکی تحمل‌ناپذیر کوری (یادداشت جاستین چانگ -ورایتی- بر فیلم کوری ترجمه پیمان جوادی)



سینمای ما - تغییرات بدون دلیل و غیرضروری در رُمان بزرگ و شاهکار ژوزه ساراماگو سبب شده تا با فیلمی شخصی و کاملاً آشفته روبرو باشیم. این داستان تاثیرگذار درباره انسان‌های سردرگم و بی‌هدف و همینطور صحنه‌های رویاگونه‌ای است که دائم میان خواب و بیداری در رفت و آمدند که در اثر افراط و زیاده‌روی در به روز کردن بیشتر قسمت‌های داستان در فیلم کوری باعث شده تا شاهد فیلمی گاه به شدت عذاب‌آور و حتی غیرقابل‌تحمل باشیم. یکی از امتیازهای فیلم بازی‌های قوی و بی‌عیب و نقص بازیگران فیلم است، به ویژه بازی فوق‌العاده خیره‌کننده جولیان مور در نقش انسانی تک و تنها که بینایی‌اش را حفظ کرده و با چهره و رفتاری غمگین و افسرده قهرمانی ست که باید تنها نظاره‌گر و شاهد وحشت، ترس و نفرت در دنیای پیرامونش باشد. با این وجود، فیلم کوری با وجود تمام نقایص و کمی و کاستی‌هایی که دارد اما فرناندو میرلِس در مقام کارگردان توانسته با چیره‌دستی درام داستان اصلی را حفظ کرده و حتی گهگاهی قدرت درونی و قدرت تراژیک نهفته انسانی کم‌نظیر داستان ساراماگو را به تصویر بکشد.
ساراماگو در سال 1998 جایزه نوبل ادبیات را برای رُمان کوری دریافت کرد اما تا چند سال بعد در برابر پیشنهادهای مختلف برای ساخت یک فیلم سینمایی از روی کتابش مقاومت نشان داد. مِیرلِس در برگردان سینمایی از اثر این نویسنده پرتقالی به شکل تأسف‌باری دست به تغییرات گسترده اما غیرضروری در آن زده است. فیلم روایتی خوف‌آور، یک داستان نمادین سرد و ناخوشایند و سرگذشت دردها و رنج‌های انسان‌هایی است که برای تسکین و آرامش بخشیدن به خود به خودویرانگری و همینطور ویران کردن و به نابودی کشاندن دنیا و تمدن پیرامون خود می‌پردازند. فیلم در مکانی نامعلوم اما مشخصاً شهری انگلیسی زبان می‌گذرد. اهالی این شهر یک بیماری همه‌گیر و مُسری را تجربه می‌کنند که به یکباره باعث از دست رفتن بینایی‌شان می‌شود. آنها این بلای ناگهانی را "بیماری سفید" نامیده‌اند. آنهایی که به این بیماری مبتلا می‌شوند هیچ چیز نمی‌بینند مگر یک سفیدی بی‌انتها، درست برخلاف کوری از نوع معمولی‌اش که شخص کور تنها با تاریکی و سیاهی روبرو می‌شود. اولین کسی که به این بیمای مرموز مبتلا می‌شود یک راننده (یوسوک ایزِیا) است که ناگهان در پشت فرمان اتومبیل بینایی‌اش را از دست می‌دهد. بعد از مدت کوتاهی همسر راننده (یوشینوکیمورا)، دکتر (مارک روفالو) و چند بیمار که مثل شخص راننده دکتر آنها را مورد معاینه قرار داده نابینا می‌شوند و این آغازی است بر این فاجعه انسانی. در این میان تنها همسر دکتر (جولین مور) به طور غیر قابل توضیحی از ابتلا به این بیماری مصون می‌ماند و بینایی‌اش را حفظ می‌کند. او برای اینکه بتواند همسرش را در هنگام انتقال به یک آسایشگاه روانی متروکه‌ای که قرار است به عنوان قرنطینه از سوی دولت برای افراد مبتلا به کوری مورد استفاده قرار گیرد همراهی کند این واقعیت را فاش نمی‌کند. آنها در یک اتاق چند تخت خوابی به همراه چند نفر دیگر که مثل آنها به اجبار به آنجا منتقل شده‌اند ساکن می‌شوند. به تدریج بر تعداد کورهایی که به آنجا آورده می‌شوند اضافه می‌شود. این مکان توسط ارتش محافظت و نگهبانی می‌شود. سربازها که کاملاً در حالت آماده‌باش به سر می‌برند دستور دارند تا به هر کسی که قصد فرار از قرنطینه را داشته باشد تیراندازی کنند. دراین لحظات کوری تصویری نومیدانه از انسانهایی درمانده از مقابله با مصیبت و بلای ناشناخته و ناگهانی را ارائه می‌دهد.
رُمان خیلی مفصل و با جزئیات کامل و البته به شکلی تاثیرگذار تحلیل رفتن تدریجی نیروی درونی، ایمان و اعتقاد انسان‌ها در مقابله با مصیبت و نیرویی ناشناخته و ماوراء‌طبیعی را به تصویر کشیده و فضای داخلی و برزخ‌گونه آسایشگاه/زندان را به فکر، ذهن و قلب خواننده رسوخ می‌دهد و تحمیل می‌کند. اما مِیرلِس ناتوان از درک صحیح این شاهکار ادبی بیشتر به جلوه‌های ویژه تصویری و تدوین تند و سریع متوسل شده است. اولین مشکلی که این افراد به هنگام اقامت در آسایشگاه با آن مواجه می‌شوند عدم دسترسی لازم و به موقع به غذا و تقسیم نامناسب آن میان ساکنین آنجاست که خیلی زود باعث هرج و مرج و برخوردهای خشونت‌آمیزی می‌شود. در راس این خشونت‌ها یک مرد مسلح (گایِل گارسیا بِرنال) قرار دارد که بابت هر نوبت غذا از ساکنین آسایشگاه درخواست پول، جواهرات و در نهایت زن‌های‌شان را می‌کند. از این لحظه به بعد فیلم پر است از صحنه‌های خشونت‌آمیز که بعضی از مواقع چِندش‌آور هم می‌شود. هر چه بر خشونت فیلم افزوده می‌شود به همان میزان نیز بر آشفتگی آن اضافه می‌گردد. تِم اصلی فیلم درباره شخصی است که می‌بیند چگونه اطرافش را کورها و دیوانه‌ها فراگرفته‌اند و چگونه تمدن انسانی در حال نابود شدن است. همسر دکتر که تنها شاهد تمام این زشتی‌هاست به نوعی سرپرستی اطرافیانش را به عهده دارد. او برخلاف دیگران همچنان فرصت این را دارد تا عقایدش را بیان کند و تماشاگر وقایع و چیزهایی باشد که دیگران از دیدن‌شان ناتوان و عاجزند. حتی در لحظات سرنوشت‌ساز و حساس به اعمال خشونت‌آمیز متوسل می‌شود و در نهایت به همراه دوستان و اطرافیانش از آسایشگاه فرار می‌کنند. جولین مور در نقش زنی شجاع تحت شرایطی عصبی و اضطراب‌آلود سرپرستی و رهبری گروهی کوچک شامل همسرش، اولین مرد کور و همسرش، یک دختر جوان زیبا (آلیس براگا) و یک پیرمرد (دنی گِلُوِر) را به سوی آزادی بر عهده می‌گیرد.
مِیرلِس در آخرین فیلمش بیش از حد به جلوه‌های ویژه بصری تکیه کرده است. سبک و روش خاص او پیش از این در شهر خدا و باغبان وفادار موجبات موفقیت این فیلمساز برزیلی در عرصه جهانی شده بود اما این‌بار با انتخاب لحنی سرد، غیرصمیمانه و گستاخانه در کنار روش و سبک خودش فیلمی را به تصویر کشیده که کمتر می‌توان درباره ارزش‌های هنری آن صحبت کرد. در بیشتر زمان فیلم به شکل واضحی "کوری سفید" که به تدریج در طول فیلم تمامی آدم‌ها را در خود غرق می‌کند دروغین و ساختگی و تصنعی-و حتی تقلیدی- به نظر می‌رسد. در یکی از صحنه‌های فیلم یکی از کارکترهای فیلم در توصیف این بیماری ناشناخته و مرموز عبارت "شنا کردن در شیر" را به کار می‌برد. مِیرلِس با اعمال تغییرات بی‌فایده باعث ملال‌انگیز شدن فیلم و خنثی شدن بار روانی رُمان ساراماگو شده است، اما در به تصویر کشیدن فضایی آخرالزمانی، شهری آشفته و از هم پاشیده و خیل عظیمی از انسان‌های کور-با حضور سیاهی‌لشکرهای فراوان- که در میان انبوهی از زباله‌ها و اجساد آواره کوچه‌ها و خیابان هستند تا حدودی قابل و موفق عمل کرده است. فیلم که در اونتاریو، برزیل و اروگوئه فیلمبرداری شده حتی برای کسانی که رُمان ساراماگو را خوانده‌اند نیز مبهم، گنگ و غیر عادی به نظر می‌رسد.


2805
مسیحا جون دخترت از اون شیطونکا میشه، از نگاهش اینطور پیداست.مطمئنم مامان خوب و پرتلاشی واسش هستی. اینو از برنامه ریزی هایی که جاهای مختلف ازت میخوندم که واسه آینده اش کردی متوجه شدم.
سلام پاپاگینا پس فیلمش مثل بیشتر کتابهایی که تبدیل به فیلم شده زیاد جالب وجذاب نباید باشه.
درد من حصار برکه نیست
درد من زیستن با ماهیانی ست که
فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است!
سلام قاصدک جون.من نظرم این نیست.این دیدگاه نویسنده ی این مطلبه.فکر می کنم بد نباشه وقتی درباره ی اثری صحبت می کنیم همه ی دیدگاه ها (چه مخالف،چه موافق) رو بگذاریم.اینطور دید وسیعتری نسبت به اون اثر میشه پیدا کرد.

اما من از فیلم هم خوشم اومد.با اینکه هر موقع اول کتابی رو خوندم و بعد فیلمش رو دیدم حسابی خورد تو ذوقم ،اما این بار اینطور نبود.البته خالی از نقص نبود .اما تا حد زیادی تونست فضای رمان رو منتقل کنه.
مثلا قبل از دیدن فیلم حس خوبی نسبت به انتخاب جولین مور به عنوان همسر دکتر نداشتم.با اینکه از جولین مور و بازیش به خصوص در فیلم ساعتها خیلی خوشم میومد اما احساسم این بود که به همسر دکتر نمیخوره اما بعد از دیدن فیلم بازی فوق العاده اش جذبم کرد.و اتفاقا به نظرم صحنه های خشن بسیار خوب به تصویر کشیده شده بود.

به هر حال دیدگاهها متفاوته.

درسته پاپاگینا نظرها با هم تفاوت داره /ولی منم بیشتر فیلمهایی که از روی کتاب ساخته شدن رو دیدم جذابیت کتاب رو نداشتن /البته چون منم این فیلم رو ندیدم نمی توانم نظری بدم بهتره اول فیلم رو ببینم
درد من حصار برکه نیست
درد من زیستن با ماهیانی ست که
فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است!
مرسی پاپاگینا
دعا کنید که خوب تربیتش کنم
متاسفانه فیلمش رو ندیدم . میشه کمی راجع به تفاوت فیلم و کتابش بگی؟
اگه آدم گذاشت اهلیش کنند , بفهمی نفهمی خودش رو به این دردسر انداخته که کارش به گریه کردن بکشه.
سلام دوستان آیا اینجا در مورد فیلم (( درباره الی)) گفتگو کردید؟ اگه آره می شه جاشو بگید حدودا من بخونم و اگر نه بد نیست اگه علاقه مند هستید بهش بپردازیم. ممنون
دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...
فکر خوبیه.البته من میخواستم یه بار دیگه برم فیلم رو ببینم و بعد .اما هنوز فرصت نکردم.یکی از بهترین فیلمهای ایرانیه که تا حالا دیدم.بسیار عمیق و نکته بینانه و موشکافانه و رئاله.
داوودی جون پیشنهاد خوبیه.
هفته ی بعد رو میگذاریم برای درباره ی الی.

بچه ها در مورد کوری خیلی کم نوشتیم.شما هم مثل من نوشتنتون نمیاد؟

آه.........عزای قلم گریبانمون رو گرفته.........
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792