2777
2789
عنوان

تبادل نظر فرهنگی هنری

| مشاهده متن کامل بحث + 173603 بازدید | 2695 پست
کوری ....
اول از همه کار زیبایی که نویسنده کرده اینه که هیچ کدوم از شخصیت ها اسم ندارن !! انگار همه در یک فضای مه آلود بسر میبرند مثل فیلمهای سیاه سفید فقط زن دکتره که رنگیه !
به نظر من بعد از قلعه حیوانات این کتاب اوضاع ما رو به درستی توصیف میکنه. نوعی نابینایی یا ( نفهمی) که نفر به نفر منتقل میشه تا تبدیل به یک اپیدمی ویرانگر میشه ...تا به جایی برسه که گوشت همدیگر رو تکه کنند ... باز اونجا زن دکتر همیشه به آدم امید میداد ... اما اینجا هر کس بخواد زن دکتر باشه در نطفه خفه میشه ...
چیزی که جالبه اینه که مردی که اول کور میشه یک آدم عادیه !!! نه مسولیت خاصی داره و نه شخصیت قابل مطرحی داره ... یک آدم معمولی مثل همه !!!! پس کوری چقدر نزدیکه به ما ! نه؟؟؟
اگه آدم گذاشت اهلیش کنند , بفهمی نفهمی خودش رو به این دردسر انداخته که کارش به گریه کردن بکشه.
سلام مسیحا جان، خوبی، مریمناز خوبه ؟ یه عکس ازش بذار ببینیم گلتو

من هم خوبم ولی به قول شاعر تو باور مکن ، حذف کلوپ شهر کتاب و اون اتفاقات بد جوری تو انزوا بردم ، امیدوارم اینجا و مامی سایت دوباره انگیزه بده بهم برای کتابخوانی دسته جمعی ،خیلی لذت میبردم ازش
پرواز با تو باید ...
گر پر شکسته در باد ...

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


سلام دوستان
من متاسفاته هیچ وقت نتونستم این کتاب و حتی فیلمش رو ببینم اما در مورد این داستانش زیاد شنیدم و نوشته های قبلی شما و پاپاگینا رو که در صفحه های او ل این تاپیک در اون باره خوندم .. امیدوارم من هم بتونم به زودی به این کتاب دسترسی پیدا کنم.
دوستان من به شهر کتاب سر می زنم گاهی هم مطلبی توش می زارم اما ظاهرا همه به امید هم موندیم و شهر کتاب خلوت از ما . یه پستی گذاشتم اونجا ممنون می شم نظر بدید
دکتر علی اکبر افراسیاب پور- دکترای عرفان- مجله حافظ تحلیلی عرفانی از رمان کوری :
این داستان ماجرای سی مرغ درمنطق الطیر و سیر و سلوک های عرفانی را به یاد می آورد که سالکان ،‌پس از طی مراحل هفت گانه به بازیابی خود می رسند . گروهی که با حادثه یی نابینا می شوند ، پس از امتحان های بزرگ و با عبور از مراحلی سخت و جانکاه اصلاح می گردند و به بینایی می رسند . مهم ترین عامل نجات آنها عشق و خلوص است . قهرمانان داستان در پایان به معشوق خود می رسند و به سوی آینده یی روشن گام برمی دارند .
در این داستان سگی وجود دارد که در پایان به خوشبختی می رسد و در کنار چشم پزشک و همسرش به زندگی راحتی دست می یابد و خواننده را به یاد سگ اصحاب کهف می اندازد که مانند قهرمانان این داستان پس از شبی تاریک و خوابی تلخ و عجیب دوباره بیدار می شوند . البته از این نظر که قهرمانان از یک دنیای دیگر وارد می شوند ، به سرای آخرت نیز اشاره دارد . رنگ سفید در عرفان جایگاه خاصی دارد و دفتر صوفی فقط سواد و حرف نیست ، بلکه دلی سپید هم چون برف است . سفیدی سمبل فنا و بقاست که همه ی رنگ ها را در خود دارد و در عین حال هیچ کدام را نیز ندارد . این همان پارادوکسی است که همه‌ی مقولات عرفانی را در برگفته است .
ماجرا از بینایی آغاز و به بینایی منتهی می شود ،‌مانند انالله و اناالیه راجعون و دایره یی که آغاز و انجام آن به هم می رسند ، اما در مرحله یی بالاتر و مهم ترین پیام در عرفان همین است که زندگی را جدی گرفته و با استفاده از دانایی ، توانایی ،‌ خلوص ، و پاکی به بینایی معنوی رسید . عرفان به انسان آموزش می دهد که چه گونه از زندگی حیوانی به سوی زندگی انسانی و معنوی حرکت کند و مطمئن باشد که اگر بر خودخواهی و شهوات غلبه نماید و به مرحله ی دیگر خواهی برسد به رستگاری نزدیک می گردد و چشم او به دیدار حقایق امور بینا می شود که پیش از آن برای دیده آن ها کور بوده است . همه ی جنگ ها و انحراف های انسانی از همین نابینایی سرچشمه می گیرد . این ماجرا تصویری از زندگی بشر در کره‌ی زمین می باشد که انسان ها مانند دسته هایی کور به این جهان آمده و در تاریخ تمدن خود به دنبال دسترسی به نیازهای اولیه ی خود چه بدی ها و خوبی هایی که نکرده اند . مانند آن در این داستان هم هر چه تعداد کورها در بخش ها زیادتر می شود ، فسادها و آلودگی ها و خشونت ها بیش تر می شود و همان دلتنگی و تبعید را ترسیم نموده که عرفان بزرگ ایرانی چون ، مولوی آن را به زبان شعر بیان نموده و از بریده شدن از نیستان می نالد و در آرزوی روزگار وصل به سر می برد و چنین تمثیل هایی در عرفان عمومیت دارد .
نخستین قربانی این داستان که دزد اتومبیل است به جهت دست درازی به دختر عینکی زخمی و با پشیمانی و به دست سربازان کشته می شود و گویی داستان هابیل و قابیل است که هوی و هوس آدم ها را از بهشت موعود دور می سازد و کسی نمی تواند از نتایج اعمال خود فرار کند و در نمایشنامه ی هستی عدالت زیبا سایه افکنده که نشان از تدبیر و حکمت در خلقت است .
در عرفان ، کوری سمبل غفلت ، اکتفا به زندگی مادی ، چشم دل بستن و غوطه وری در تمایلات خودخواهانه دنیوی ست ، که با این زمان هماهنگی دارد و زندگی در این دنیا مانند زندگی قهرمانان در قرنطینه بسیار کوتاه است و هر کس آن چه دارد ، در این صحنه ی نمایش و زمین مسابقه به ظهور می رساند ، چه قدر خوب است که انسان ها بهترین نقش ها را بازی کنند و با مدال طلا از این مسابقه بیرون آیند که همان تغییر مثبت در شخصیت آنهاست . در قرنطینه انسان ها کور بودند و از صبح و شب فقط به دنبال سیر کردن شکم خود بودند و برای زنده ماندن به هر خفتی تن می دهند . سرنوشت برخی از انسانها دراین جهان نیز همین گونه رقم خورده و ازمرحله ی حیوانی فراتر نمی رود .
در عرفان و تصوف انسان ها کور هستند و نیاز به راهنما و مرشدی دارند که بحث از ولایت را به میان می اورد و چنین مرشد و پیری با فداکاری چشم های بسته را بینا می سازد . همان کاری که شمس تبریزی با مولوی نمود و ده ها نفر مانند آن ها رمان کوری هم همسر چشم پزشکی که بینایی در میان نابیناهاست ، چون مرشدی معنوی عمل می کند و به کورها آموزش می دهد و آن قدر فداکاری می کند تا آنها را بیدار سازد . پیام او در داستان این است : اگر نمی توانیم مثل آدم زندگی کنیم ، دست کم بکوشیم مثل حیوان زندگی نکنیم . همین انسان های خود ساخته و از خود گذشته بودند که انسان های عقب مانده در جوامع نخستین را به سوی تمدن و پیشرفت رهنمود کردند .
قهرمان این داستان زنی ست که دیگران را هدایت و تا مرحله ی بینایی پیش می برد . در عرفان و تصوف ، پیرو مرشد چنین نقشی داشته و در قرونی که زن ها از حقوق ابتدایی خود محروم بودند ، عرفان جایگاه بلندی برای زن در نظر گرفته بود . مولوی می گوید :
ظاهرا بر زن چو آب ار غالبی
باطنا مغلوب و زن را طالبی
پرتو حق است آن معشوق نیست
خالق است آن گوییا مخلوق نیست
( مثنوی ، د: 1 ، ب :‌2435 ، و 2440)
زن در عرفان جمال ایرانی واسطه ی فیض از آسمان به زمین است و عشق زمینی و این جهانی نردبانی برای عروج به عشق الهی به شمار می اید . کورهای داستان هم هنگامی که به خانه می رسند ، اعتراف می نمایند که اگر چنین راهنمایی نداشتند ، هرگز خانه را پیدا نمی کردند .
شاید بتوان این داستان را فمینیستی و زن گرایانه تحلیل نمود ، اما در عرفان با جایگاهی که برای زن در نظر گرفته اند ، تفسیر عرفانی مناسب تر است .
یکی از ویژگی های این داستان خوش بینی و امید به آینده است و در همه ی این مصیبت‌ها هرگز سخن از یاس و ناامیدی به گوش نمی رسد . همین ویژگی با تحلیل عرفانی مناسبت دارد ، زیرا در مکتب ها و فلسفه ی مادی همواره ناامیدی موج می زند و گریزی از آن وجود ندارد . مردمی که کور هستند ، همه چیز را سفید می بینند و گروهی که نجات می یابند ،‌درعین بدبختی با روحیه یی خوب وامید به آینده یی روشن پیش می روند . به هم عشق می ورزند و خصایص انسانی از خود نشان می دهند . همه ی داستان هایی که پایان روشنی دارند از پیامی عارفانه برخوردارند .
چشم پزشک و همسرش در پایان داستان به کلیسا نیز می روند و این کوری را آزمایشی آسمانی ارزیابی می کنند و آن زن می بیند که مجسمه های کلیسا نیز چشم هایشان بسته شده و شاید ساراماگو می خواهد بگوید : مردمی که چشم از معنویت بسته اند ، معنویت و مقدسات نیز از آن ها چشم می بندند و به این نتیجه راهنمایی می کند که ادیان بهترین راه های آسمانی به سوی معنویت هستند و با برخورداری از عرفان که به منزله‌ی قلب برای هر دین است می توانند انسان ها را از خواب بیدار و از کوری نجات بخشند . قرن ها پیش از ژوزه ساراماگو ، شخصیتی چون شهاب الدین سهروردی ، شهید عرفان و نور به همین تمثیل پرداخته و رسالت خود را بینا سازی قرار داده و درعرفان سفیدی و نور و بینایی از کهن ترین مفاهیم ملموس و آشنا هستند .
نور در نظریه‌ی کوانتوم ذره یی موجی ست یعنی هست و نیست می باشد و هر ذره یی از نور هر لحظه در حال خلع و لبس است ، همه ی موجودات نیزهمین خاصیت را دارند از یک طرف نور و سفید هستند که با چشم سفید بین یعنی از دیدگاه عارفانه و کل بینانه همه چیز و همه چیز هستند و از دیگاه جزئی فقط یک چیز خاص می باشند . در عرفان باید چشم سر ، کور و بسته شود تا چشم سرو کلی نگر بینا گردد تا چشم ظاهر بسته نشود چشم باطن باز نمی شود .

لینک دانلود رایگان این کتاب: http://www.irebooks.ir/modules.php?name=Downloads&d_op=getit&lid=106

اگه آدم گذاشت اهلیش کنند , بفهمی نفهمی خودش رو به این دردسر انداخته که کارش به گریه کردن بکشه.
سلام به همگی/مامان اریا جون من بزرگ علوی رو شروع کردم تو شهر کتاب ولی فقط خودم بودم وتنهاااااااااااااا
درد من حصار برکه نیست
درد من زیستن با ماهیانی ست که
فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است!
مسیحا جون یک کلوب جدید باز میکنم اگر دوست داری چون مدیر قبلی خودت بودی خودت زحمتش رو بکش در غیر اینصورت خودم بازش میکنم.
درد من حصار برکه نیست
درد من زیستن با ماهیانی ست که
فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است!
راستش من اینجا دیگه رغبت چندانی به فعالیت در شهر کتاب ندارم ، توی مامی سایت هم این تاپیک رو با همین اسم باز کردم که کاربریشو تغییر دادند و به معرفی کتاب تبدیل شد و گفتند که هر کسی در مورد هر کتابی که میخواد صحبت کنه یه تاپیک به اسم همون کتاب باز کنه که من زیاد این روش رو نمی پسندم چون تمرکز برروی یک نویسنده و یک کتاب کم میشه ، دیروز هم در مامی سایت پیشنهاد دادم که شهر کتاب رو به همون روش قدیمی ادامه بدیم هنوز جوابی نگرفتم ، در غیر این صورت همین جا دوباره بازش میکنیم و به صورت عمومی ادامه اش میدیم ، به قول معروف من پایه هستم
پرواز با تو باید ...
گر پر شکسته در باد ...
مسیحا جون برای گذاشتن عکس برو تو این سایت:
http://pt-br.tinypic.com/

بعد روی گزینه بروس بزن عکس رو انتخاب کن روی مستطیل سبز بزن تا اپلود بشه بعد اولین کد رو کپی اینجا پیست کن
درد من حصار برکه نیست
درد من زیستن با ماهیانی ست که
فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است!
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   avaz76  |  3 ساعت پیش