چقدر طول کشید تا باهم را بیاید؟
روز اول فقط بغض داشتم
بخاطر دوری از خانواده😐🤣
حالا دختر خوبه دعوا نمیکنن
من روز اول دعوا
من حس مرگ داشتم و ترس و خجالت و حال بد
ی دونه دوستن نخواستم پیدا کنم
عه تو هم امسال میری دانشگاه
من حس میکنم خوابگاه خیلی کوچیکه آدم احساس خفگی میکنه
با چند نفر خیلی لج بودم الان بهترین دوستام هستن بعد چندین سال
ما دو جبهه شده بودیم، اون اتاقیا و این اتاقیا😂😂😂😂
تا آخر هم با هم صمیمی نشدیم، یه روز نوبت هم اتاقیای ما بود که غذا درست کنیم، ظرف بشوریم، یه روز هم نوبت اونا، برای ۱۲ نفرمون😃😃
ما سرِ یه سفره مینشستیم اما با هم کلی اختلاف داشتیم
من های های گریه میکردم .هم اتاقیمم مثل یه تیکه یخ بود اصلا انگار نه انگار.بیشترم از اینکه با یه همچین ادمی هم اتاق بودم گریم میگرفت
بعدها که باهم صمیمی شدیم گفت که اون روز عینکشو نزده بود و نفهمیده بود من دارم گریه میکنم.چشماش خیلی ضعیف بود.چقدر هم خندیدیم به این موضوع
