2777
2789
عنوان

اینکه ۲۰ سالمه حالم از ازدواج بهم میخوره طبیعی😓

| مشاهده متن کامل بحث + 361 بازدید | 33 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من نمیدونم... 

ولی نظرم اینه که در حالی که حرف عقلت مهم باشه، دل هم به همون اندازه یا شاید بیشتر مهمه... 

خب شاید واقعا عاشق کسی نشدی، به نظرم ازدواج یعنی تعهد قلبی به شریک زندگیت، ایا تو میتونی به کسی که فقط از سر اینکه بگی ازدواج کردم تعهدی داشته باشی؟ 

یا تصور اینکه بغل مردی که دوسش نداری بخوابی اذیتت نمیکنه؟ 

به نظر من اشتباه میگن که بعد از ازدواج علاقه بوجود میاد، فقط حس وابستگیه... 

سعی کن عاشق باشی تا زندگی و ازدواج و کار و هر چیزی برات لذت بخش باشه... 

چون ادما با عشق که زنده ان... 

همه ما به خانوادمون عشق میورزیم، واسه همین سالها کنارشون زندگی میکنیم، یا رشته تحصیلیمونو با علاقه انتخاب میکنیم و توش موفق میشیم... 

پس شریک زندگیمونم باید بتونیم بهش عشق بورزیم... 

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن با مردم بی درد ندانی کع چ حالیست:) 
خو بترشی کسی که واقعا بدش میاد واسش مهم تی بعدم اجتماعی کلفت بشی بهتره یا مجرد کار دار؟

جای من نیسی درک کنی 

از حالت روانی دلم ازدواج نمیخواد  

ولی دوس دارم  ازدواج موفق هم داشته باشم نمیدونم چجور حالیت کنم😂 

نکته بعدی  

من الان دانشجو معلممم  دستم تو جیب خودم از لحاظ شغلی مشکلی ندارم😶

😂😂😂کاش   بزرگ نشم

چرا؟؟

❤می خواستم زن زندگی ات باشم...زنی که پیش بند ببندد،،سیب زمینی ها را سرخ کند...زنی که فقط دستش در خانه ی تو بسوزد...و لک عادت ماهیانه اش بر ملافه های خانه ی تو بیفتد...می خواستم زن زندگی ات باشم...زنی که لنگه ی گوشواره اش را در خانه ی تو گم می کند...و صبح های زود،،بوی لاک قرمزش،،در اتاق خواب تو بپیچد...می خواستم زنی باشم که اکثر مریضی های عمرش،،صدقه سر زن بودن در خانه ی تو باشد...با این که خسته است برایت چای دم کند...وقتی بلیز بی آستین می پوشد حواسش باشد که پرده های خانه ات افتاده باشد...می خواستم سرم را با تو روی یک بالش بگذارم و دو تایی با هم بخزیم زیر یک پتوی مشترک...من با تک تک سلول هایم می خواستم زن زندگی ات باشم!!❤من لحظه به لحظه با تو عاشقانه در خیالم زندگی کرده ام گله ای نیست بعضی وقتا خیال بهتر از حقیقته 😞😞و اما خدایا باهات حرفا دارم نمی دونم کجای عدالته که صاحب جسم زن یه مرد باشه یه بار پدر ،،یه بار برادر،،یه بار شوهر و....خدایا مگه نگفتی بین زن و مرد فرقی نیست؟؟پس کوووو عدالتت؟؟قبولت دارما اما با منطقم جور در نمیاد که یه مرد به اسم غیرت و ناموس پرستی صاحب جسمم باشه برای محرم شدن با مرد دیگه ای از یه مرد اجازه بگیرم ....چرا نگفتی هر انسانی صاحب جسم و روح خودشه و باید خودش پاک بمونه و کسی حق نداره مالکش باشه خدایا چرااااااااااااا؟؟تو که عادلی تو که عدل داری چرا آخه؟؟چرا تو همه چیز بین زن و مرد فرق هست چرا مرد خیانت کنه لایق ببخشه زن خیانت کنه لایق مردن؟؟چرا آخه؟؟یا تو عادل نیستی یا بنده هات!!😔😔خدایا بیا برای یک بارم که شده عادلانه معامله کنیم من به یکتایی تو ایمان دارم اما با منطقم زندگی می کنم تو قواعد من بین زن و مرد فرقی نیست هر چی برای زن بده برای مرد هم بده و هر چی برای مرد خوبه برای زن هم خوبه ....اگر اینان مسلمانند یا رب کافرم گردان؛گر من کافرم از مسلک ایشان برم گردان!!
جای من نیسی درک کنی  از حالت روانی دلم ازدواج نمیخواد   ولی دوس دارم  ازدواج موفق ه ...

فهمینم دهدا منم قبلت اینجوری بودم روانی نه اجتماعی آره الان هر دو شده نه

لطفا واسه عاقبت ب خیریم یه دعای کوچولو بکنید   
خب توکه توتاپیک قبلیت گقتی یکیوداری به قصوازدواج صحبت میکنیدبیچاره مگه مسخرته گلم؟اگه نمیخوایش که بپ ...

😶اون که اره ولی خوب اون هنوز نیومده خاستگاری که 

اتفاقا اون منو مسخره کرده ن من اونو  گفتم که  دوران ۱۶ سالگی اشتیاق داشتم  به اینجور چیزا  اون اقا هم اثار همونه ولی خوب به اون بی علاقه نیسم  هنوز اون نیومده خاستگاری

اول درست رو کامل بخون، کنکور بده، دانشگاه قبول شو، بعد شغل پیدا کن ، بعدش ازدواج... راحت تا ۲۵، ۲۸ س ...

همه اینایی که میگی  اتفاق افتاده 

کنکور دادم الان دانشجو معلمم سال بعد میرم مدرسه درس دادن 😓🙈

همه اینایی که میگی  اتفاق افتاده  کنکور دادم الان دانشجو معلمم سال بعد میرم مدرسه درس داد ...

دآرم کم کم پشیمون میشم از اینکه معلمی نزدم🤣🤣

لطفا واسه عاقبت ب خیریم یه دعای کوچولو بکنید   
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792