تنها چیزی که توی این لحظه میخوام اینه که ماشه ی اون اسلحه ی لعنت شده
رو به سمت قلب یا مغزم کشیده بشه تا بتونم راحت شم پس وظیفه اتو انجام بده
آدما تغییر می‌کنن..همونطور ک من تغییر کردم !
اوه...
قلبمو بردن هیونگ
هیونگ...قلبمو بردن
حس اضافه بودن ب کسی ندین مغزش گاییده میشه
اصلا کجای سرنوشت انقدر غم رو لایق زندگی کسی میدونه؟
از همون اول سرنوشتش پر بود از مردن پر بود از جدایی ... از درد تیرگی تنهایی هنوز زنده است زنده است ولی فقط جسمشه که تنهاش نذاشته و بهش یه شانس دوباره داده پس بیا بهش کمک کنیم تا وقتی سرپا میشه نیرو جمع کنه برای درد سنگین بعدی ....
)
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز