بذارین آخر تاپیکی من چند تا خاطره بگم :
1.اپیزود اول : قحطی و شکم گرسنه
(این خاطره مال یکی از دوستانم تو خوابگاه)، میگفت ایام امتحانات بود و دانشگاه هم تعطیل و اینا غذا نداشتن، شکم گرسنه این دوستم که شروع کرده بود به قار و قور و نگاه پرمعنی به یخچال خالی و تکه نون گوشه یخچال با یه ظرف شکر
حقا که بهترین ایده ها اینجور موقع ها به ذهن میرسه، نون و شکر هم خوشمزست ها.... 😋😋😋✌️
.
.
.
اپیزود دوم : (شعار ما،) میخوریم تا زنده بمانیم!
یادمه اون اوایل و مخصوصا روزهای اول، من به جز غذاهای نیمه آماده یا نیمرو و املت و این چیزا، گزینه دیگه ای که رو میز نبود، ناهار رو که دانشگاه میخوردیم و می موند یه شام و آخر هفته ها، اون اوایل من که میرفتم خونه اقوام ولی خب تا کی مگه میشه رفت یا تو ایام امتحانات، اوه .. کاربر که شما باشی، براتون بگم دیدم اینطوری نمیشه، لااقل یه غذا آدم درست کنه 2 روز دیگه معطلش نشه. دیگه شروع کردم از دوستان عزیز که یه چند مدل غذای راحت بگین که بشه تو خونه برا شام درست کرد.
آخر جزوه ها شده بود دستور پخت غذا، یه بار یادمه استادمون جزوه منو گرفت ببینه تا کجا درس داده، گرفت نیگا کرد گفت خب من تا آخر قرمه سبزی درس دادم، این جلسه از قیمه شروع کنیم 😂😂😂🤭
کلاس ترکیدااا
بعد کم کم غذاهای دیگه مثل برنج، ماکارونی و چیزایی مثل اینو یاد گرفتم. اوایل بد نبود، شفته و فقط بگم قابل خوردن، بعد دیدم نه میشه کار کرد بهتر بشن و خلاصه اینجوری شد که بعد از چند بار سوزوندن غذا و شفتگی و دور ریختن، کم کم داشتیم به خودمون امیدوار می شدیم. تگ دیگ طلایی و غذاهای قابل رقابت
شعارمون از میخوریم تا زنده بمانیم تبدیل شد به شعار میخوریم تا لذت ببریم با استاندارد ته دیگ طلایی ✌️🌹😋 فایتینگ❣️