خانوما من و همسرم تا مرحله طلاق رفتیم و شش ماه درگیر این مسئله بودیم من یه پسر دو ساله دارم و بعداز پادر میانی بزرگترها من قبول کردم به زندگی برگردم و به شوهرم و پدرش گفتم من از اقوام شوهر خیر ندیدم و برمیگردم فقط بخاطر پسرم اگه میدونین باید معاشرت کنم و نمیشه قطع رابطه بزارین جدا بشم و در غیر اینصورت بزارین بیام پسرمو بزرگ کنم اونام گفتن بیا برگرد قدمت سر چشم و تا نخای نه میگیم با کسی رفت و آمد کن نه میزاریم کسی مزاحم زندگیت بشه منم صراحتا گفتن از خواهر شوهر کوچیکه و همسرش متنفرم و باید هیچوقت مزاحمم نشن همه قبول کردن تا خودم نخام نمیزاریم آشتی کنید الان من پنج ماه برگشتم و کلی آرامش دارم ولی خانواده شوهرم اومدن پادر میانی که بیا با خواهر شوهرت آشتی کن و بدون هماهنگی با من قرار شده امشب بیان خونم منم به محض اینکه فهمیدم خونمو ترک کردم و به همسرم گفتم من هیچوقت آشتی نمیکنم و شما قول دادین الآنم پدرش مدام زنگ میزنه بنظرتون چکار کنم خانوما؟