گفتم بیام به شما هم خیر بدم میاد 😂🤣😚😉
آقا این عروس ما از وقتی حامله شده دستبه سیاهو سفید نمیزنه چون یه سقط خودبخودی داشته میگه باید استراحت مطلق باشم 🤔😐😑 که سقط ربطی به استراحت نداشته دکترش میگه مشکلی نداره ولی خب این خانم تصمیم گرفته بخوره و بخوابه
تا چند روز پیش خونه مامانم بود که بنده خدا مامانم ازش پذیرایی میکرد بعد مامانم لیز خورده بود پاش شکست دیگه عروس خانم تصمیم گرفت برگرده سر زندگی خودش
داداشم وقتی برگشتن گفت میشه بیاین یکم کمک مرتب کنیم رفتیم دیدیم پسرررررررررر اوضاع وحشتناکه من فکر میکردم در حد گرد گیری باشه ولی اینقدر خونه شون کثیف بود که نگو 😷 با اینکه فقط برای خواب و صبحانه خونه ی خودشون بودن
من و خواهرم گفتیم نمیتونیم خودتون تمیز کنین
حالا دو روز پیش عروس زبون باز به من زنگ زد گفت بیا پیشم حوصله ام سر رفته ( حالا عصر همیشه پاساژ گردی و تفریحش لنگ نیست) منم با دخترام پا شدیم رفتیم پیشش بعد که نشستیم گفت آبجی میوه بیارین من سنگینم (حالا فقط،پنج ماهشه اصلا شکم هم نداره)
آقا در یخچال باز کردم چشمام اینطوری شد 😱🥵🥶😵
یه وضعی کلی خوراکی نیم خورده و جعبه ی پیتزا نصفه و طبقه های یخچال کثیف 😷😷
منم دیگه طاقت نیاوردم دخترام صدا کردم تمیزش کردیم
فکر کنم نقشه اش بود😑🤨😫😫😫
ولی اومد کلی بوسم کرد گفت دعا میکنم آزمایشاتت خوب باشه 🤔🤨🙄
عروس پاچه خوار 😤🤐
بخدا مامان بابامو همینطور خام میکنه