یه پسر عمو دارم با یکی از دخترای فامیل نامزد کرد دختره ۱۷ سالشه پسر عموم ۲۸🙄 چقدر بهش گفتن خونوادش ک نکن بچس دختره چی از زندگی میدونه قبول نکرد...گویا دو سال با هم دوس بودن بابای دختره فهمیده دبگه مجبورشون کرده برن خاستگاری گفته این ابرو ریزی رو جمع کنین...
بیچاره خونواده عموم تالار گرفتن مراسم عقد مفصل و برقصو بکوب...کلی خرج...چیزی از یه مراسم عروسی کم نداشت...مسر عمومم ک نگم چقدرر به دختره محبت میکرد اصلا چشماش وقتی نگاش میکرد قلبی بود😂 بعد چند روز پیش یهو دختر خانم در خودش نمیبینه مسئولیت ازدواج رو نامزدبو بهم میزنه که اره من بچم و تحمل ازدواج ندارم...!!!
در صورتی ک خودش تو روی پدر و مادرشم وایساده بود...
دلیلشم فقط همینه ک من نمیتونم مسئولیتشو قبول کنم!
بیجاره پسر عموم دیروز زنگ زدم دلداریش بود کم مونده بود بزنه زیر گریه...بهش گفتم خوبت شد نه اخه دختر ۱۷ شابه رو چ ب ازدواج🙄 نمیدونم این پسرا چرا دنبال همسن خودشون نیستن واقعا