مادرم خیلی بی انصافه و بین بچه هایش فرق میزاره

نه  من بچه  بودم  این حرفا   حالیم نبود     بزرگم شدم اینقدری بین مون  فاصله افتاد  هست....هیچ وقت هیچ حرفی نمیزنم  همیشه ساکتم     .....

واقعا همینطوره 

احتمالا همین باشه ولی آخه مگه چیکار کرده که به گتد کشیده بچگیشو؟

مادر شوهر منم همینه 

دقییییقا عین خواهر شما که مادرتون باعث طلاقش شد باعث طلاق خواهر شوهرمم مادرش شد و جونشون برای هم درمیره ..طوری ک بقیه دخترا و پسرا رو نمی‌بینه 

حتی اونقدر دخالت می‌کنه این خواهر شوهرم توی مسایل بقیه که مادرشوهرم بهش افتخار می‌کنه ک افسار زندگی دست اینه 

طوری ک چند شب پیش خونشون بودیم بحث سر زمان عروسی جاریم شد همه ب توافق رسیدن تیر ماه باشه و کاملا رسمی اعلام کردن ب خانواده جاریم و بقیه ...همین خواهر شوهرم از راه رسید گف الا بلا باید برج ۷ باشه (چون خودش سفر غیر ضروری داره با دوستاش برج ۴) مادر شوهرم گف درسته برج ۷ بگیرین باید ..جنگ شد تو خونه جاریم قهر کرد صداشون رف بالا برادر شوهرم گف ب کسی ربطی نداره من برج ۴ میگیرم ،مادر شوهرم خودشوزد ب غش که حرف دخترش بشه همه ترسیدن قبول کردن بزور ولی جاریم دلم سوخت براش خیلی 

خدابیامرزتشون عزیزم

عزیزم انقدر فکر نکن سعی کن خودتو درگیر چیزای دیگه کنی تا کمترفکر‌کنی 

من فکر میکردم فقط مادر منه 

آخه چرا‌نمیپرسی؟نذار تو دلت بمونه

یه بار که دیدیش ازش بپرس حتتتتما دردو دل کن و بپرس ازش

اینجوری بیشتر داره بهش ظلم میکنه و به زندگیش لطمه میزنه

پس قطططعا حس عذاب وجدان داره

اما خب نباید هی به رو بیاره 

نه....دیگه گذشت

  کودکی جوانی‌..نوجوانی  من گذشت ....موقع  نیاز نوازش داشتم...موقع ازدواجم...موقع مشکلات با همسرم....موقع بارداری....موقع...زایمان.......اینارو  تنها  گذروندم....برای  بقیه  عمر  محبتو  گدایی  نمیکنم..........دیگه تموم شد این همه سال سختی نکشیدم الان  خودمو  اینجوری ضعیف  نشون بدم

ی چیزی بگم عزیز ، آدم ها توی این سن غیر قابل تغییر هستن. و شاید به مرور بدتر هم بشن. مادر من از وقتی یادم میاد لجباز بود (البته خودش اعتقاد نداشت ). الان واقعا این لحبازیش بیشتر شده. 

شما که متاهل هستی ، سعی کن رفت و امدت رو کم کنی  چون ممکنه روی رفتار همسرت هم تاثیر بزاره.