چقدر من خنک بودم پس
روز موعد پری ساعت 5 صبح جمعه بود....با استرس بلند شدم رفتم آروم دستشویی با بی بی چک(ماه دوم اقدام ...بعد 8 سال جلوگیری طبیعی)
تا یه خط افتاد اومدم بیرون و بی بی چک رو با ناراحتی گذاشتم رو اپن...یهو حس کردم تو تاریکی یه خط دوم هم افتاده...رفتم توی اتاق دیگه و چراغ رو روشن کردم دیدم بعلههههه..مثبته...
یکم شوکه شدم...خدا رو شکر کردم....اشک شوق ریختم...دست و پام میلرزید...
برگشتم توی اتاق خواب...
شوهرم بیدار شده بود فهمیده بود من رفتم دسشویی و برنگشتم تو اتاق و نگرانم شده بود...
گفت سما حالت خوبه؟
گفتم آره(همونجور کنار در واستاده بودم)
از رو تخت بلند شد با استرس گفت :چی شده سما؟نگران شدم..حالت بده؟
گفتم :من حامله ام...
از جا پرید و دستمو گرفت و نشستیم رو تخت و کلی ذوق در کردیم