سه تاسقط داشتم
باردارشدم رفتم ازمایش دادم مطمعن بشم بعدبه شوهرم بگم
جواب ازمایشموگرفتم بامامانم رفتیم خونمون
شوهرم جلوی تلوزیون درازکشیده بود داشت تخمه میخوردهیچ عکس العملی نشون نداد
بعدابهم گفت خبردادی انگاردنیاروسرم خراب شد
اصلادوسم نداشت ولی برعکس من عاشقش بودم فکرمیکردم اونم عاشقم میشه ولی نشد