منم همیشه این حرکت شما تو ذهنم بود
اصلا آرزوم بود
بعد تولد شوهرم ۲۰ مرداد بود
۱۷ مرداد بود که ۷ روز از موعدم میگذشت
صبح شوهرم باهام خداحافظی کرد و رفت
صدای ماشینش رو از تو پارکینگ میشنیدم که روشن کرده
زودی از تخت پریدم پایین رفتم بیبی چک زدم مثبت شد انقدرررر هول شدم و ذوق و استرس و شوک شدن همه چی باهم قاطی شده بود هرررکاری کردم نتونستم جلوی خودمو بگیرم بدو بدو رفتم لب پنجره شوهرمو صدا کردم اومد بالا بهش گفتم 😹 بعدشم دوتایی رفتیم آزمایشگاه
خیلی سخت بود جلو خودمو بگیرم و نگم