2777
2789
عنوان

خانمهای تحصیلکرده و فهیم لطفا

138 بازدید | 19 پست

سلام طاعاتتون و عزاداریهاتون قبول


این پیام همکارم هستش،  منظورش نمیفهمم

لطفاً راهنمایی کنید، از صبح ذهنم درگیره


"پیش فرض تصویر ایشون از خانم دکتر محمدی به نسبتی که شما ترسیم فرمودید به صلاح نزدیکتره"

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

نمیفهمم واقعا نیازه انقد رسمی صحبت کنن


ولی فک کنم از کار خانم دکتر محمدی خوشش اومده

شب ها که به جای مادرم بیمارستان پیش خواهرم میموندم خیلی اذیت میشدم چون روزها هم دانشگاه میرفتم و نمیتونستم به صورت جایگزین استراحت کنم قطعا اون روزها زشت ترین ورژن خودم رو داشتم و همزمان باید سعی میکردم که خودم رو شاداب نشون بدم تا  به عنوان یک پیشکوست، دردِ بیماری خواهرم رو کوچیک تر نشون بدم یک روز که تازه از بیمارستان برگشته بودم با موهای وز وزی و چشمای گود افتاده بالای سر کتری وایستاده بودم که چشمم به یک هسته ی خرما کنار شعله ی گاز افتاد که حرارت و شعله به طور مستقیم به اون هسته میخورد دیروز هم اون هسته رو موقع درست کردن چای دیده بودم پریروز که موهام کمتر از اون روز وز وزی بود هم همینطور! همچنین موقع شام درست کردن و ناهار گرم کردن هم دیده بودمش به طرزعجیبی استوار بودو صبور!شاید فکر میکرد بالاخره روزی کسی از بین شعله ها برش میداره و توی خاک نرم میزارتش و جوونه میزنه و بالاخره رشد میکنه ((متاسفانه باید بگم اون هسته خود من بود!منی که سالها در فشار وزجر و درد سکوت کردم چون امید داشتم روزی خدایم مرا از میان شعله ها برمیدارد آبی بر رویم میریزد و جوانه زدنم را تماشا میکند غافل از اینکه خدایم سالهاست مرا در میان شعله های آتش در زیر کتری بزرگی رها کرده است)) درحالی که من گمان میکردم او نگهدار و پناه من است ✒️خاطرات یک مینیاتوری

بحثی پشت سر خانم دکتر محمدی داشتید؟


و شما درباره خانم دکتر نظر دادید؟

 😊کاربرقدیمی هستم به حساب قبلی وارد نشد😊لطفا برای سر و سامان گرفتن کارام صلوات میفرستید، دعایم میکنید لطفا، منم دعاگو هستم؛ انشالله همه به آرزوهاشون برسند🌹💐كيبرد كوشيم عربي هست فقط، حروف رو ندارم براي همين غلط ميشه كلمات  

معنایش به صورت کلی حرف نفر سوم نسبت به خانم محمدی رو صلاح تر دونستند

 😊کاربرقدیمی هستم به حساب قبلی وارد نشد😊لطفا برای سر و سامان گرفتن کارام صلوات میفرستید، دعایم میکنید لطفا، منم دعاگو هستم؛ انشالله همه به آرزوهاشون برسند🌹💐كيبرد كوشيم عربي هست فقط، حروف رو ندارم براي همين غلط ميشه كلمات  
قلبمه و سمبله صحبت میکنن نفس بر هستش

اصن تا میای کلمه دومو تفسیر کنی اولی یادت میره 

شاید اینجوری از نظر خودشون میخوان سواد بالاشونو بزنن تو دهن بقیه🤣🤣


شب ها که به جای مادرم بیمارستان پیش خواهرم میموندم خیلی اذیت میشدم چون روزها هم دانشگاه میرفتم و نمیتونستم به صورت جایگزین استراحت کنم قطعا اون روزها زشت ترین ورژن خودم رو داشتم و همزمان باید سعی میکردم که خودم رو شاداب نشون بدم تا  به عنوان یک پیشکوست، دردِ بیماری خواهرم رو کوچیک تر نشون بدم یک روز که تازه از بیمارستان برگشته بودم با موهای وز وزی و چشمای گود افتاده بالای سر کتری وایستاده بودم که چشمم به یک هسته ی خرما کنار شعله ی گاز افتاد که حرارت و شعله به طور مستقیم به اون هسته میخورد دیروز هم اون هسته رو موقع درست کردن چای دیده بودم پریروز که موهام کمتر از اون روز وز وزی بود هم همینطور! همچنین موقع شام درست کردن و ناهار گرم کردن هم دیده بودمش به طرزعجیبی استوار بودو صبور!شاید فکر میکرد بالاخره روزی کسی از بین شعله ها برش میداره و توی خاک نرم میزارتش و جوونه میزنه و بالاخره رشد میکنه ((متاسفانه باید بگم اون هسته خود من بود!منی که سالها در فشار وزجر و درد سکوت کردم چون امید داشتم روزی خدایم مرا از میان شعله ها برمیدارد آبی بر رویم میریزد و جوانه زدنم را تماشا میکند غافل از اینکه خدایم سالهاست مرا در میان شعله های آتش در زیر کتری بزرگی رها کرده است)) درحالی که من گمان میکردم او نگهدار و پناه من است ✒️خاطرات یک مینیاتوری
2810
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز