اعتقاداتش خیلی قوی بود خیلی خدا اونجا تنهاش نگذاره
من بیشتر برای پدر و مادرت ناراحت شدم که توی این سن داغ دیدن بچه سخته
خدا رحمتش کنه
خدا رحمتش کنه. تسلیت میگم هوای پسرتو داشته باش گلم
چقدر سخته عزیزم اما دیگه برا خودت یاد اوری نکن ذهنتو مشغول کن به چیزای دیگه تو باید محکم باشی که خونوادت هم احوالشون بهتر شه
علی خدا به شما صبر بده چه راحت و چه زود پرپر شد طفلکی جاش همیشه خاله قسمتی از قلبتونو با خودش برد امیدوارم زیاد رنج نکشیده باشه به مرور زمان تسلی پیدا می کنین ولی مثل عشق میمونه فراموش نمی شه فقط آروم میشین خدا رحمتش کنه
خدا لعنت کنه سرطانو که همه عزیزان ادم رو داره با خودش می بره
تسلیت میگم عزیزم روحش قرین رحمت الهی
خدا رحمتش کنه عزیزم منم داداشمو دو ماه و نیمه از دست دادم همه خانوادمون داغونیم داداش منم هیچیش نبود یکدفعه سکته مغزی کرد یکهفته هم توی بیمارستان بود و فوت کرد دارم دیونه میشم خیلی سخته دلم می خواد بمیرم از صبح که از خواب بیدار میشم این درد باهامه تا شب وقتی بخوابم خیلی سخته خیلی ما که هنوز آروم نشدیم
داداشم 39 سالش بود بدون هیچ علامت بیماری
خدا رحمتش کنه عزیزم
پریسا جون غم آخرت باشه عزیزم ،ان شاالله خدا بهتون صبر بده،منم پدرم رو 27 بهمن ماه از دست دادم .غم از دست دادن عزیزان سخته.فقط خودم رو با قران خواندن ودعا آروم میکنم
بهت تسلیت میگم خدا به همتون صبر بده خدا بداد دل مادرت برسه . شما همه براتون عادی میشه .هیچ وقت از یادتون نمیرن ولی عادی میشه . حضرت علی میفرمایند وقتی عزیزتون رو از دست میدین فکر کنین رفته یه جائی سفر که شما هم یه روزی میرین همون جا .فعلا زوده شما میگی 2 هفتست .صبور باش .تو مشغول بچه ها و زندگی و کارت میشی . مادرت چی بگه که دلمشغولی نداره. بنده خدا خواهرت که با هزار آرزو رفت ولی خداروشکر کن درد نکشید و بره .
ستی و مریم جون خدا به شما هم صبر بده . درکت میکنم . منم برادرامو از دست دادم یکی تو 21 سالگی در اثر شنیدن خبر فوت خواهرزاده18 سالم سکته کرد در حالی که خانمش 5 ماهه بارداربود و تازه 7 ماه بود ازدواج کرده بود .یکیش هم تو سن 25 سالگی تصادف کرد و 9 سال تو کما بود و بعدش فوت کرد توی مراسم فوتش همش مامانم میگفت خدایا امیدم رو ناامید کردی 9 سال ازش مثل گل پرستاری کردم تا بلکه خوب شه ولی رفت .آخه من همین دوتا برادر رو داشتم . خیلی روزای سختی بود .2 تا عزیزجوون رو توی 2 روز بخاک سپردیم و یکی دیگه روی تخت افتاده بود که اونم از دست دادیم .ولی گذشت و عادی شد نه اینکه یادمون بره همیشه یادشون هستیم ولی دیگه انقدر مثل اوایلش بی تاب نیستیم .ولی مامانم هر هفته سر خاکشون هست .بعضی وقتا میگم خدایا چقدر مامانم صبوره آخه اون به ما هم دلداری میداد در حالی که خودش دلش یه کاسه خون بود . تورو خدا به فکر مامانت باش. همش میگم خدایا منو با عزیزانم امتحان نکن دیگه .
برای خواهرت آرزوی مغفرت میکنم و فاتحه میفرستم برای عزیزان منم لظفا فاتحه بفرستین
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
36 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز