2777
2789
لزوما نیاز نیس بگه مثن من خودم تایم دسشویی کردن داداشمو بلدم میبرمش اینحجوری کم کم یاد میگیره

چقدر زمان می‌بره .

من از دیروز شروع کردم دیروز بعد جیش کردن بهم می‌گفت امروز کند بار قبل جیش کردن .ولی میبرمش تو دستشویی جیش نمیکنه

مدام بهش میگم دستشویی هم میبرمش ولی جیش نکرده تو دستشویی

چون هنوز کنار نیومده با این قضیه، ببرش دستشویی بشینه رو پاهاش آب سرد بگیر جیش میکنه، ولی تند تند ببرش، اگ یکی دوبار جیش کنه تو شلوارش بدعادت میشه

عاشق و رند و نظربازم و می گویند فاش☹️

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

چقدر زمان می‌بره . من از دیروز شروع کردم دیروز بعد جیش کردن بهم می‌گفت امروز کند بار قبل جیش کردن . ...

من فعلا سه ماهه دارم روش کار میکنم

عب نداره خب بچس یادش میره

فعلا یه ساعت یه بار ببرش وقتی ام که خودش میگه ببرش اگرم دسشویی نکرد دعواش نکن که بترسه

شب ها که به جای مادرم بیمارستان پیش خواهرم میموندم خیلی اذیت میشدم چون روزها هم دانشگاه میرفتم و نمیتونستم به صورت جایگزین استراحت کنم قطعا اون روزها زشت ترین ورژن خودم رو داشتم و همزمان باید سعی میکردم که خودم رو شاداب نشون بدم تا  به عنوان یک پیشکوست، دردِ بیماری خواهرم رو کوچیک تر نشون بدم یک روز که تازه از بیمارستان برگشته بودم با موهای وز وزی و چشمای گود افتاده بالای سر کتری وایستاده بودم که چشمم به یک هسته ی خرما کنار شعله ی گاز افتاد که حرارت و شعله به طور مستقیم به اون هسته میخورد دیروز هم اون هسته رو موقع درست کردن چای دیده بودم پریروز که موهام کمتر از اون روز وز وزی بود هم همینطور! همچنین موقع شام درست کردن و ناهار گرم کردن هم دیده بودمش به طرزعجیبی استوار بودو صبور!شاید فکر میکرد بالاخره روزی کسی از بین شعله ها برش میداره و توی خاک نرم میزارتش و جوونه میزنه و بالاخره رشد میکنه ((متاسفانه باید بگم اون هسته خود من بود!منی که سالها در فشار وزجر و درد سکوت کردم چون امید داشتم روزی خدایم مرا از میان شعله ها برمیدارد آبی بر رویم میریزد و جوانه زدنم را تماشا میکند غافل از اینکه خدایم سالهاست مرا در میان شعله های آتش در زیر کتری بزرگی رها کرده است)) درحالی که من گمان میکردم او نگهدار و پناه من است ✒️خاطرات یک مینیاتوری
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز