2777
2789

من با خواهرشوهرم چند ماهه قهرم مقصرم اون بوده

شوهرم هم اول باهاش قهر کرد بعد آشتی کرد بعد دوباره قهر کرد  البته قهر قهر که نه ولی باهاش سرسنگینه و محلش نمیذاره. خواهر بزرگترشه.

ما یه شهر دیگه هستیم و فقط عمه شوهرم تو شهری که هستیم زندگی می کنه فامیلای شوهر خواهرشوم هم اینجان. گویا اومدن سر بزنن

الان خواهرشوهرم پیام داده به شوهرم که ما عصر خونه عمه هستیم دخترت رو بیار ببینم.

شوهرم هم پیامو نشونم داد گفت جواب ندادم خودت هر نظری داری جواب بده

منم گفتم نمیدونم باید فکرامو بکنم

شما بودین می فرستادین یا نه؟ دلایلتون هم بگین

خودم برام فرقی نمی کنه فوقش دخترم دو سه ساعت میره هم من استراحت می کنم هم خودش یه حال و هوایی عوض می کنه

اما از یه طرف هم میگم اگه خودمو نمیخوان و اذیت می کنن بچه م واسه چیشونه

نمیتونم تصمیم بگیرم خیلی دو دلم

اگه به رمان علاقمندی تاپیکی که داستان سرنوشت دوستم رو نوشتم بخون و برام نظر بذار مرسی: داستان سرنوشت تلخ و رابطه عجیب دوست من
ب خودتون چرا نگفتن بیا

چون قهریم

منظورش این بوده شوهرم و دخترم برن فقط

اگه به رمان علاقمندی تاپیکی که داستان سرنوشت دوستم رو نوشتم بخون و برام نظر بذار مرسی: داستان سرنوشت تلخ و رابطه عجیب دوست من

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



ب خودتون چرا نگفتن بیا

خونه عمه شوهرم روز دوم عید سر زدیم

اگه به رمان علاقمندی تاپیکی که داستان سرنوشت دوستم رو نوشتم بخون و برام نظر بذار مرسی: داستان سرنوشت تلخ و رابطه عجیب دوست من

من نمیدونم بقیه که نظر دادن واقعا بچه دارن یا نه خودم رو میگم که اصلا از این اخلاق ها ندارم دخترم رو جایی بفرستم از این که بچه بدون پدر و مادرش جایی ولو باشه بی نهایت بدم میاد  حتی تو شرایط اشتی،چه برسه به اینکه خانواده ها قهر باشن 

با این که شکسته بالم ولی هنوز هم بلند پروازم
من نمیدونم بقیه که نظر دادن واقعا بچه دارن یا نه خودم رو میگم که اصلا از این اخلاق ها ندارم دخترم رو ...

حتی اگه با پدرش بره؟

این عمه شوهرم یه دختر دانشجو داره که وقتی من سرکار میرم پرستار بچه مه بچه م رو می فرستم اونجا یه جورایی به خونشون عادت داره 

اگه به رمان علاقمندی تاپیکی که داستان سرنوشت دوستم رو نوشتم بخون و برام نظر بذار مرسی: داستان سرنوشت تلخ و رابطه عجیب دوست من
حتی اگه با پدرش بره؟ این عمه شوهرم یه دختر دانشجو داره که وقتی من سرکار میرم پرستار بچه مه بچه م رو ...

چون شوهرت ازت نظر پرسیده و بهت احترام گذاشته زشته زیر حرفش بزنی

اما بچه نباید بدون والدین مخصوصا دختر بره جایی

به همسرت محترمانه بگو عزیزم من مشکلی ندارم با دخترمون بری و عمش رو ببینه

دعوای ما نباید سر بچه ها خالی بشه

اما به نظرت وقتی احترام مادرش رو نگه نداشتن اون بچه چجوری احترام یاد بگیره؟

و این که عادت میکنه و از این به بعد میخواد بدون ما جایی بره

بهتره با هردومون مخصوصا مهمونی بره

اینجوری امنیت روانیشم بیشتره

ولی بازم تصمیم با خودت عزیزم(اینو به همسرت بگو)

یعنی در اخر توپ رو بنداز تو زمین خودش

اگه هم تنهایی بردش ناراحتی نکن و به خودت برس تا اونا بیان و اصلا از بچت نپرس چی خوردی چیا گفتید چیکارکردید یا عمت اینا چی گفتن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   gthllwthy  |  11 ساعت پیش
توسط   ابروکمونی۳  |  3 ساعت پیش