2777
2789
عنوان

جراحی بینی 3

| مشاهده متن کامل بحث + 5015437 بازدید | 66527 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


آلما منم مثل تو رو این مسئله حساس بودم یعنی چی نمیذارن نمونه ببینیم به خودشون شک دارن ما چرا بهشون اعتماد کنیم. اتفاقا منم مطب ابیانه رفتم همون موقع هم گفتم اومدم نمونه ببینم اون خانمه گفت میخوای اسمت رو برای مشاوره بنویسم ویزیت هم نمیگیریم خیلی مهربون بود. مطب سجادیان هم که آقا فریبرز و خانم مجیدی خیلی خوبن
دقیقا نرگس جان... این جمله خودتون به خودتون شک دارین، ما چرا بهتون اعتماد کنیم رو کاش دیروز بلد بودم به اون خانم منشیه می گفتم الکی هم واسه ویزیت وقت و هزینه نمی ذاشتم... می گفتم مار رفتیم خداحافظ شما... آقا سعید عبدل زاده، نه عبدالله زاده... خود دکتر هم یه موجود دیدنی بود البته...
یه چیزی بگم اینم جالب بود، معمولا دکترایی که خیلی مشتری دارن و سرشون شلوغ میشه سعی می کنن تو مطب از نوعی از مبلمان استفاده کنن که بیشترین تعداد مریض بتونه بشینه و سرپا نایستند مریضا، اغلب از این صندلی های کم حجم فلزی استفاده می کنن، حالا دکتر بینی نه ولی من چشمام رو چند سال پیش که عمل کردم مطب دکترای خوب و کاربلد اینجور بود. اما مطب زینلی...برداشته راحتی چرمی گذاشته توپول...... دسته هاش اندازه خود نشمینگاه جا می گرفت، طوری که دوستم گفت بیا بشین اینجا، گفتم اون دسته مبله گمونم، بعد هر دو تامون خنده مون گرفت...کلا ظرفیت نشستن مریض شاید 7 نفر بود، معلومه این ادم مشتری نداره که...می خوام بگم یعنی رفتین مطب گردی این چیزام مهمه...
بابا دقت آلما تو بودی گفتی 47 کیلویی و کم خونی داری؟ در کنار مطب گردی به خودتم برس عزیزم. منم 45 کیلو بودم مشکل انعقاد خون داشتم. خون ریزی خیلی اذیتم کرد. نمی خوام بترسونمتا میگم که بیشتر برسی راحت تر باشی
نرگس جان والا تا بدین جا من بیشتر از اینکه رو عمل کردن قطعی شم، تصمیم گرفتم عمل نکنم حتی...البته مطب راستکاری و کوهستانی هم حتما می خوام برم، و مطب سامی شاید یک بار دیگه برم، نمی دونم. اما خوب، 4 شنبه وقت ویزیت با ابیانه هم دارم. ببینم ایشون چه نظری دارن. من چون قراره تا آخر سال عروس شم، باید به ورم و این چیزام هم فکر کنم، یه وقت دیدی الان زمان کافی در اختیار نداشتم واسه عمل، چون بعضی دکترا وقتشون پره تا 1 ماه دیگه مثل همین ابیانه...منم خیلی کار دارم، دانشگاه، کار، آماده شدن خونه زندگیم...
آره نرگس جون خودم بودم، دیروز که تو دانشگاه دانشجوها همه بلا استثنا گفتن بازم لاغر شدین که؟؟؟؟ احتمالا الان 55 شدم!!!! من مشکل انعقاد خون ندارم، هموگلوبینم پایینه. فقر آهن هم داشتم. دیگه خیلی مکمل می خورم روزانه و میوه که بسیار، غذا رو زیاد اهلش نیستم...
حسابی به خودت برس اگه میخوای عمل کنی اینجوری خودت راحت تری به منم همه میگفتن اما یک ماه قبل از عمل اشتهام رو از دست دادم ضعیف تر شدم. چون بعد از عمل زیاد نمیشه هر چیزی رو خورد دیگه
چشم نرگس جان، حتما، البته فعلا که داستان بینی خواب و خوراک از من گرفته... ذهنم درگیره. شبا خواب می بینم عمل کردم، اما یه جای دیگمو...ولی بینیم درد می کنه، پام خون می یاد... اصلا یه وضعی...
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز