صداشونو ضبط کن ...بعد جوری که صدای تو هم ضبط بشه ...تیکه هاشون که تموم شد تو بگو مامان جون ما قصدمون آشتی بود شما هزااارتا هم به من حرف بزنی یه دونه جواب هم نمیشنوی از من ...همچنان که خواهرشوهرم اون موقع هرچی به من گفت من جواب ندادم . چون در شان من نیست ...بعد هم بحث رو عوض کن بگو شام چی دوست دارین براتون بپزم ....
خلاصه قشنگ حواستو جمع کن اگه مادرشوهرت حرف بدی از تو گفت به شوهرت ؛ تو خلوتت با شوهرت بگو من جلو اونها به احترام تو جواب نمیدم اونها هم فکر میکنن لابد حق به دستشونه و من جواب ندارم ولی من به خاطر تو نمیخوام کدورت پیش بیاد ... ولی از تو توقع دارم جواب حرفاشونو به تو بگم و از حقم دفاع کنم و تو باید گوش بدی و خودت از منو حقم دفاع کنی و جوابشونو بدی اگه خواستی ...اگه هم نخواستی به اونها نگو چون طرز فکرشون و قضاوتشون برام اهمیتی نداره ...اما تو همسرمی طرز فکرت راجع به من برام اهمیت داره اگه به حرف اونها گوش میدی باید به حرف های منم گوش بدی همین
امیدوارم خدا نگهدار زندگیت باشه خواهر، از شر مادر و خواهر شوهر بد