من صبح کلاس استخر داشتم کلاهم دفعه ی پیش کلاهم پاره شد .
بعد به بابام گفتم پول بده کلاه بخرم گفت پول ندارم یک کارت بردار
منم از مامانم پرسیدم یک کارت بده اونم شروع کرد بگه نمیدم و اینا و منم عصبانی شدم
گفتم که پس اینقدر نگید چرا معیارت برا ازدواج پوله(تا حالا چند تا خواستگار داشتم که از نظر خانواده ام اخلاقی ،سالم بودن ، دینی واینا اوکی بودن اما پولدار نبودن ردکردم)
وقتی منو محتاج همه چیز میکنید و اینا اخر بابام یک کارتو پرت کرد گفت بیا برو
ادامشو بعدا میگم