چند روزی یه جایی بودم بعد چندتا دختر بودن که خیلی باهم رفیق بودن از همون دوران مدرسه و همینجوری تا بعد ازدواج و...قشنگ معلوم بود باهم بودن باهم عکس گرفتن خونه هم میرن ..حتی تیپ و قیافشون هم شیک بود چون باهم مقایسه میکردن همو و...
من چی اونوقت🥺بچگیم دوست زیاد داشتم مامانم اجازه نمیداد برم بیرون هی کمتر شدن
دوران دبیرستانم چون درسم خوب بود دوست صمیمی نداشتم اکثرن حسودی میکردن بهم و.. یکی دوتا باقی مونده آن چون دانشگاهم بهتر از اونا بود هی بی محلی کردن و...
دانشگاه دوست زیاد داشتم که مال شهرای محتلف بودن نه همشهریم الان گاهی اگه چت کنیم یا حرف بزنیم
بدیشش اینه بعد اینهمه درس خوندن شوهرم میگه کار تو بیمارستان خوب نیست نمیذاره برم سرکار
حالا خوبه بازم شوهرم خوبه وگرنه خودم اعدام انقلابی میکردم😂